دریای طوفانی/پارت۲۴
شوگا دستشو گذاشت رو دستم که روی دسته ی صندلی بود من زود دستمو کشیدم کنار اونم تازه متوجه من شد بعد چندثانیه فقط توچشای هم نگا میکردیم جیمین از اونجا داشت مارومیدیدومات ومبهوت مونده بود بهم اشاره کرد که بیا جای من بشین منم میام جای تو اما همون موقع مهماندار هواپیما گفت میخوایم پرواز کنیم پس کسی از سرجاش بلند نشه وکمربندهاتونو ببندید منم نشد برم .....سعی میکردم خودمو از شوگا دور نگه دارم انگار اون از دیدن من خوشحال بود ولی من اصلا..........
از دید جیمین
از اینکه صندلی هاشون پیش همدیگه بود خوشم نیومد بعدم که داشتن بهم دیگه نگا میکردن صورتاشون زیادی بهم نزدیک بود واسه همین ترسیدم رزی کنارم بوداونم ازدیدنشون پیش همدیگه ناراحت بود ولی بازم منو باحرفاش یکمی آروم میکرد
راوی؛زمانی که ناهار اوردن جیسو میخواست برداره که شوگا اول غذای اونو بهش داد وبعد مال خودشو برداشت جیسو هم مجبور شد ازش تشکر کنه تو اون زمان جیمین خواب بود واین صحنه رو ندید....تابرسن به لندن چیزی حدود۴ساعت طول کشید ..
ادامه داره............
از دید جیمین
از اینکه صندلی هاشون پیش همدیگه بود خوشم نیومد بعدم که داشتن بهم دیگه نگا میکردن صورتاشون زیادی بهم نزدیک بود واسه همین ترسیدم رزی کنارم بوداونم ازدیدنشون پیش همدیگه ناراحت بود ولی بازم منو باحرفاش یکمی آروم میکرد
راوی؛زمانی که ناهار اوردن جیسو میخواست برداره که شوگا اول غذای اونو بهش داد وبعد مال خودشو برداشت جیسو هم مجبور شد ازش تشکر کنه تو اون زمان جیمین خواب بود واین صحنه رو ندید....تابرسن به لندن چیزی حدود۴ساعت طول کشید ..
ادامه داره............
۶.۱k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.