for love P4
for love p4
$ آیگو آیگو نگاش کن طفلی
$ میتونی بلند شی عزیزم؟
سرمو تکون دادم
تمام توانمو جمع کردم و رو پام ایستادم.
داشتم می افتادم که اون آجوما منو گرفت
$ نگران نباش خب...
لنگ لنگ تا اون عمارت رفتیم بعد منو برد تو یه اتاق نو که بهش میخورد اتاق مهمون باشه.
آجوماهه یه ملحفه پهن کرد رو تخت و منو روش نشوند.
به یسری از زخم های بازم یه معجون گیاهی زد و دردشو کم کرد بعد هم گفت
$ اون در سفیده حمومه....
$ برو حموم و خودتو کامل بشور
$ توی کمد هم لباس و حوله هست استفاده کن باشه؟؟
خیلی ازش ممنون بودم اون تقریبا نجاتم داده بود
با اینکه جونگ کوک بهش گفته بود ولی اون خیلی مهرون بود
داشت از در میرفت که صداش کردم
+ آجوما
بهت زده سمتم برگشت
$ بله عزیزم چیزی میخا...
+ نه فقط....ممنونم....خیلی خیلی ممنونم
$ کاری نکردم
+ شما منو نجات دادین
$ داری خجالتم میدی
$ برو دوش بگیر
تعظیم کوتاهی کردم که آجوما بیرون رفت
برای خودم از کمد حوله برداشتم و رفتم حموم و بعد حدود یه ربع در اومدم
تو کمد برای خودم یه لباس راحتی برداشتم و پوشیدم
وقتی داشتم موهامو جمع میکردم آجوما اومد
$ اوه کارت تموم شد
+ بله
$ خوبه.... برات غذا میارم
+ ممنونم
آجوما لبخندی زد و رفت بعد حدود ده دقیقه در اتاقم باز شد
+ اوه آجو.....
با دیدن یونجون لبخند رو لبم ماسید
% اوه انگار تو عمارت بودن بهت ساخته
آب دهنمو قورت دادم
% دیگه خوشگذرونی بسته دنبالم بیا
نمیخواستم کتک بخورم پس دنبالش رفتم
سوار ماشین شدیم
یونجون آروم رانندگی میکرد
% خونت کجاست؟؟
چه غلطی بخورمممم
اگه میگفتم خونمون کجاست میفهمید کیم
% لال شدی؟؟
+ خیابون میان دونگ
% کجاش؟؟
+ هیچی اولش پیاده میشم
% اوکی
یونجون منو سر خیابون پیاده کرد
تا عمارت خانوادگیمون پیاده رفتم
وارد عمارت شدم
مامان و بابام داشتن باهم حرف میزدن
( لاولیا مامان رز رو با ^م.ر^ و بابای رز رو با ^ب.ر^ نشون میدم )
م.ر : انقد ازم سوال نکن منم نمیدونم کجاست
ب.ر : رانندش گفت سوار ماشین نشده حالا چیکارکنم
م. : من چیکار کنم اصلا میدونی...
+ سلام
م.ر : اوه رز
مامان اومد و بغلم کرد
ب.ر : کجا بودی عزیزم
م.ر : پناه بر خدا چرا دست و پات اینجوریه
باید بهونه جور میکردم پس اولین چیزی که به ذهنم رسیدو گفتم
+ داشتم پیاده برمیگشتم خونه که .... تصادف کردم
م.ر : الان خوبی عزیزم؟؟
+ خوبم
ب.ر : دخترم استراحت کن...نیازی نیست فردا بری مدرسه
+ باشه
ب.ر : غذا خوردی؟؟
م.ر : این چه سوالیه معلومه نخوردی
م.ر : کیم شه پو ( 김 셰프 به معنای سرآشپز کیم) لطفا برای رز غذا آماده کنید
کیم شه پو تعطیمی کرد و رفت
بعد از غذا خوردن و حرف زدن با مامان بابا وقتی برای خواب آماده شدم یاد حرفای جونگ کوک افتادم.
چرا اونا میخوان بیان خونمون؟؟
نکنه......
اوکی لاولیا
اسلاید دوم مامان رز
اسلاید سوم بابای رز
اسلاید چهارم آجوما
( دقت کنید که این شخصیت ها واقعی نیستند و فقط به خاطر ظاهرشون برای این نقش انتخاب شدن پس هیچ ربطی به هم ندارن)
$ آیگو آیگو نگاش کن طفلی
$ میتونی بلند شی عزیزم؟
سرمو تکون دادم
تمام توانمو جمع کردم و رو پام ایستادم.
داشتم می افتادم که اون آجوما منو گرفت
$ نگران نباش خب...
لنگ لنگ تا اون عمارت رفتیم بعد منو برد تو یه اتاق نو که بهش میخورد اتاق مهمون باشه.
آجوماهه یه ملحفه پهن کرد رو تخت و منو روش نشوند.
به یسری از زخم های بازم یه معجون گیاهی زد و دردشو کم کرد بعد هم گفت
$ اون در سفیده حمومه....
$ برو حموم و خودتو کامل بشور
$ توی کمد هم لباس و حوله هست استفاده کن باشه؟؟
خیلی ازش ممنون بودم اون تقریبا نجاتم داده بود
با اینکه جونگ کوک بهش گفته بود ولی اون خیلی مهرون بود
داشت از در میرفت که صداش کردم
+ آجوما
بهت زده سمتم برگشت
$ بله عزیزم چیزی میخا...
+ نه فقط....ممنونم....خیلی خیلی ممنونم
$ کاری نکردم
+ شما منو نجات دادین
$ داری خجالتم میدی
$ برو دوش بگیر
تعظیم کوتاهی کردم که آجوما بیرون رفت
برای خودم از کمد حوله برداشتم و رفتم حموم و بعد حدود یه ربع در اومدم
تو کمد برای خودم یه لباس راحتی برداشتم و پوشیدم
وقتی داشتم موهامو جمع میکردم آجوما اومد
$ اوه کارت تموم شد
+ بله
$ خوبه.... برات غذا میارم
+ ممنونم
آجوما لبخندی زد و رفت بعد حدود ده دقیقه در اتاقم باز شد
+ اوه آجو.....
با دیدن یونجون لبخند رو لبم ماسید
% اوه انگار تو عمارت بودن بهت ساخته
آب دهنمو قورت دادم
% دیگه خوشگذرونی بسته دنبالم بیا
نمیخواستم کتک بخورم پس دنبالش رفتم
سوار ماشین شدیم
یونجون آروم رانندگی میکرد
% خونت کجاست؟؟
چه غلطی بخورمممم
اگه میگفتم خونمون کجاست میفهمید کیم
% لال شدی؟؟
+ خیابون میان دونگ
% کجاش؟؟
+ هیچی اولش پیاده میشم
% اوکی
یونجون منو سر خیابون پیاده کرد
تا عمارت خانوادگیمون پیاده رفتم
وارد عمارت شدم
مامان و بابام داشتن باهم حرف میزدن
( لاولیا مامان رز رو با ^م.ر^ و بابای رز رو با ^ب.ر^ نشون میدم )
م.ر : انقد ازم سوال نکن منم نمیدونم کجاست
ب.ر : رانندش گفت سوار ماشین نشده حالا چیکارکنم
م. : من چیکار کنم اصلا میدونی...
+ سلام
م.ر : اوه رز
مامان اومد و بغلم کرد
ب.ر : کجا بودی عزیزم
م.ر : پناه بر خدا چرا دست و پات اینجوریه
باید بهونه جور میکردم پس اولین چیزی که به ذهنم رسیدو گفتم
+ داشتم پیاده برمیگشتم خونه که .... تصادف کردم
م.ر : الان خوبی عزیزم؟؟
+ خوبم
ب.ر : دخترم استراحت کن...نیازی نیست فردا بری مدرسه
+ باشه
ب.ر : غذا خوردی؟؟
م.ر : این چه سوالیه معلومه نخوردی
م.ر : کیم شه پو ( 김 셰프 به معنای سرآشپز کیم) لطفا برای رز غذا آماده کنید
کیم شه پو تعطیمی کرد و رفت
بعد از غذا خوردن و حرف زدن با مامان بابا وقتی برای خواب آماده شدم یاد حرفای جونگ کوک افتادم.
چرا اونا میخوان بیان خونمون؟؟
نکنه......
اوکی لاولیا
اسلاید دوم مامان رز
اسلاید سوم بابای رز
اسلاید چهارم آجوما
( دقت کنید که این شخصیت ها واقعی نیستند و فقط به خاطر ظاهرشون برای این نقش انتخاب شدن پس هیچ ربطی به هم ندارن)
۳.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.