p35ایدل شکسته
(یونگی)
صدای شلیک اومد ...منتظر بودم ی نور ببینم و احساس ارامش کنم ولی در عوض صدای افتادن جسمی رو شنیدم ....چشممو باز کردم و دیدم جین چند قدم اونور تر خشکش زده و ب روبه روی من نگاه میکنه ....نگاهمو ب جایی ک جین نگاه میکرددوختم ....
جی وای پی روی زمین افتاده بود و خون از شکمش ریخته بود بیرون و زمینو با خون کثبفش کثیف میکرد ولی این باعث تعجبم نبود ....
چند قدم عقب تر ا/ت با رنگ پریده و در حالی ک شونه ی خونینشو فشار میداد با اسلحه توی دست ایستاده بود و ب جی وای پی نگاه میکرد ....ا/ت..ا/ت... بهش شلیک کرده بود ...همه با تعجب ب ا/ت خیرع شده بودیم ....نفس نفس میزد و معلوم بود ب زور روی پاش ایستاده ....نگاهمون با هم گره خورد ....و لبخندی زد .....و بعدش چشماش توی حدقه چرخید و افتاد ....ب زخم چاقوی روی پام توجه نکردم و دوییدم سمتش ... از گوشه ی چشمم دیدم ک بقیه هم دارن میان پیشش
دوییدم و کنارش نشستم و جسم بی جونش رو توی اغوش گرفتم.....چشماش نیمه باز بود .....
-ا/ت لطفا ...چشماتو نبند ....باهام صحبت کن
دستشو اروم بالا اورد و صورتمو لمس کرد
-خواهش میکنم دووم بیار پلیسا الان میرسن
از گوشه ی چشمم دیدم ک در شکسته شد و جیهوپ همراه پلیسا ریختن داخل
جین شروع کرد داد زدن ; اموبولانس بیارین اینجا ی زخمی داریم
جیهوپ داشت میگفت ک کیا مجرمن و کیا خوبن و پلیس دنبال کسایی ک فرار کرده بودن رفت
-ا/ت الان حالت خوب میشه ..لطفا ...لطفا تنهام نزار ...الان نه ....الان نه ک منو عاشق خودت کردی ....الان ک منو دیوونه ی خودت کردی داری میری ؟نه خواهش میکنم ....
+یو..نگی
دستشو روی گونه ی خیس از اشکم گذاشت و منم دستمو روی دستش گذاشتم
- جانم ...هق...جونم
+این ...چند..روز...خیلی ...خو...ش گذشتتت بهم
هق هق زار میزدم
-تو حال خوب میشه ...حالت خوب میشه ا/ت و باهم لحظات بهتری رو میگذرونیم ...لطفا دیوونه بازی در نیار لطفا ....اگ ی ذره منو دوس داری لطفا تحمل کن ...لزفا ب خاطر من ...
+ازت...بابتش ..مم...نونم
دستشو توی دستم گرفتم ...هیونبین چهره ی اشکیشو برگردوند ...عربده کشیدم ...پس این امبولانس کوو؟
-لطفا ا/ت لطفا ...مگه نگفتی دوسم داری ؟مگه نگفتی همون حسی ک من بهت دارم رو داری؟پس چرا میخوای اینجوری ولم کنی ؟نععع
بدون اینکه سعی کنم جلوی اشکامو بگیرم بلند صحبت میکردم و گریه میکردم ...
+دو....دوست ..دارم
دستش توی دستم شل شد
-نععععععععععععع
بلاخرع دونفر با ی برانکارد اومدن و ا/ت رو سوار برانکارد کردن دست خونیش از دستم جدا شد ....داد میزدم و میخواستم چشماشو باز کنه
سرمو فشار میدادم و میکوبیدم توی سرم و میخواستم بیدار شه و دوباره بگه میخواد گردنمو بشکونه ...تهیونگ و جیهوپ دستامو گرفتن ....پاهام طاقت تحمل وزنمو نداشت و روی زانو هام نشستم و گریه کردم و گریه کردم ...جیهوپ دستشو روی شونه ام فشار داد ...
هوپ;حالش خوب میشه
هیونبین ; اون قوی تر از این حرفاس
از روی زمین دیدم ک جی وای پی رو هم روی برانکارد بردن ....همش تقصیر اون عوضیه خواستم بلند شم و برم سراغش ک هوپ و ته محکم تر منو گرفتن
داد زدم و بلند تر گریه کردم
-چرا نمفهمین لعنتیا اون ب خاطر من تیر خورد
صدای شلیک اومد ...منتظر بودم ی نور ببینم و احساس ارامش کنم ولی در عوض صدای افتادن جسمی رو شنیدم ....چشممو باز کردم و دیدم جین چند قدم اونور تر خشکش زده و ب روبه روی من نگاه میکنه ....نگاهمو ب جایی ک جین نگاه میکرددوختم ....
جی وای پی روی زمین افتاده بود و خون از شکمش ریخته بود بیرون و زمینو با خون کثبفش کثیف میکرد ولی این باعث تعجبم نبود ....
چند قدم عقب تر ا/ت با رنگ پریده و در حالی ک شونه ی خونینشو فشار میداد با اسلحه توی دست ایستاده بود و ب جی وای پی نگاه میکرد ....ا/ت..ا/ت... بهش شلیک کرده بود ...همه با تعجب ب ا/ت خیرع شده بودیم ....نفس نفس میزد و معلوم بود ب زور روی پاش ایستاده ....نگاهمون با هم گره خورد ....و لبخندی زد .....و بعدش چشماش توی حدقه چرخید و افتاد ....ب زخم چاقوی روی پام توجه نکردم و دوییدم سمتش ... از گوشه ی چشمم دیدم ک بقیه هم دارن میان پیشش
دوییدم و کنارش نشستم و جسم بی جونش رو توی اغوش گرفتم.....چشماش نیمه باز بود .....
-ا/ت لطفا ...چشماتو نبند ....باهام صحبت کن
دستشو اروم بالا اورد و صورتمو لمس کرد
-خواهش میکنم دووم بیار پلیسا الان میرسن
از گوشه ی چشمم دیدم ک در شکسته شد و جیهوپ همراه پلیسا ریختن داخل
جین شروع کرد داد زدن ; اموبولانس بیارین اینجا ی زخمی داریم
جیهوپ داشت میگفت ک کیا مجرمن و کیا خوبن و پلیس دنبال کسایی ک فرار کرده بودن رفت
-ا/ت الان حالت خوب میشه ..لطفا ...لطفا تنهام نزار ...الان نه ....الان نه ک منو عاشق خودت کردی ....الان ک منو دیوونه ی خودت کردی داری میری ؟نه خواهش میکنم ....
+یو..نگی
دستشو روی گونه ی خیس از اشکم گذاشت و منم دستمو روی دستش گذاشتم
- جانم ...هق...جونم
+این ...چند..روز...خیلی ...خو...ش گذشتتت بهم
هق هق زار میزدم
-تو حال خوب میشه ...حالت خوب میشه ا/ت و باهم لحظات بهتری رو میگذرونیم ...لطفا دیوونه بازی در نیار لطفا ....اگ ی ذره منو دوس داری لطفا تحمل کن ...لزفا ب خاطر من ...
+ازت...بابتش ..مم...نونم
دستشو توی دستم گرفتم ...هیونبین چهره ی اشکیشو برگردوند ...عربده کشیدم ...پس این امبولانس کوو؟
-لطفا ا/ت لطفا ...مگه نگفتی دوسم داری ؟مگه نگفتی همون حسی ک من بهت دارم رو داری؟پس چرا میخوای اینجوری ولم کنی ؟نععع
بدون اینکه سعی کنم جلوی اشکامو بگیرم بلند صحبت میکردم و گریه میکردم ...
+دو....دوست ..دارم
دستش توی دستم شل شد
-نععععععععععععع
بلاخرع دونفر با ی برانکارد اومدن و ا/ت رو سوار برانکارد کردن دست خونیش از دستم جدا شد ....داد میزدم و میخواستم چشماشو باز کنه
سرمو فشار میدادم و میکوبیدم توی سرم و میخواستم بیدار شه و دوباره بگه میخواد گردنمو بشکونه ...تهیونگ و جیهوپ دستامو گرفتن ....پاهام طاقت تحمل وزنمو نداشت و روی زانو هام نشستم و گریه کردم و گریه کردم ...جیهوپ دستشو روی شونه ام فشار داد ...
هوپ;حالش خوب میشه
هیونبین ; اون قوی تر از این حرفاس
از روی زمین دیدم ک جی وای پی رو هم روی برانکارد بردن ....همش تقصیر اون عوضیه خواستم بلند شم و برم سراغش ک هوپ و ته محکم تر منو گرفتن
داد زدم و بلند تر گریه کردم
-چرا نمفهمین لعنتیا اون ب خاطر من تیر خورد
۱۲.۱k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.