رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سپنتا
#پارت_۵۳
_رودل نکنی یوقت؟
امیردستموکشید طرف خودش بزور ازش جدا شدم
_ دیوونه ای تو روانی شدی بخدا
امیر :دیوونتم!
_ گمشو امیر خیلی بیمزه ای
برگشتم برم پشت خونه که مراسم بود یهویی یکی دستمو کشید
میخاسم یچی بگم
سامی : هیسس منم
_ هوووف سکته کردم سامی! جانم؟
صدای پای کسی اومد که سامی ب پشت سرم نگا کرد نه گذاشت نه برداشت
منو چسبوند ب دیوار ولباشو گذاشت رو لبام هنگ کارش بودم متوجه امیرپارسا ک شدم موندم چیکار کنم! اه بدرررک ببینه هووف چ کاری بود سامی :/
امیر پارسا اومد و سامی و کشید میخاستن همو بزنن
_ هوووی امیر چ غلطی داری میکنی
امیر : ترانه امشب یا اینو میکشم یا تو رو!
سامی دستشو گذاشت رو گلوش و فشار داد : ن بابا بیا بکش!
داد زدم _ واای سامی چیکار میکنی ولش کن بیخیال
بزور جداشون کردم
امیر اخرین لحظه بم گف : نشونت میدم ترانه صبر کن فق منو دور میزنی با ایم لاس بزنی
سامی : حرف دهنتو بفم هیچ گهی نمیخوری میخایوحرف بزنی بامن حرف بزن طرف حسابت منم
امیر ک رفت بی اختیار اشکم در اومد
سامی میخاس بغلم کنه رفتم عقب
سامی: ترانع بخدا من قصد بدی نداشتم میخام این بیخیالت شه
داد زدم _ این اینجوری بیخیال نمیشه بدتر گیر میده ب من حالا من کم نبودم ب توعم گیر میده اه این چه کاری بود کردی! دیوونه ای تو؟!
حالا بشین و ببین چیکار میکنه!
اصا گور بابای همه شون
فامیل اکثرا رفته بودن یا اونور ساختمون بودن و ما لب استخر رفتم اهنگ گذاشتم و همه ریختن وسط ...
میخاسم فقط بیخیال همه چی خودمو خالی کنم مث قبلنا، با رقص!
بهار اومد پیشم و باهم شروع کردیم به ادا در اوردن با اهنگه...
دیوار اتاقم ساعتم دلشون تنگ میشه
تا یه دیقه میری تا یه دیقه میری
حتی آینمون تا منو تنها میبینه میگه میشه شمارشو بگیری شمارشو بگیری
قاب رو دیوار جون میگیره تو نباشی عکست باهام حرف میزنه حرف میزنه
خنده رو لبم خشک میشه تا که برمیگردی لبخند میزنه
قلبم یه جوری شده
اون که همش دورهمی می رفت الان دختر خوبی شده دل شر و شیطونم عاقل شده
می گم یه جوری شده عاشق تو شده
به اینجای شعرک رسید سید سپهر اومد از پشت بغلم کرد و با اهنگه خوند:
من یه شهرو میبندم واست من با قلبم میجنگم واست
_ عزیزم تو برو شهرو واسه پادینا ببند
خندید و بغلم کرد
سپهر: خاهر دیوونم معذرت میخام بیخیال دیگ شب عقدمم نمی بخشی منو؟
_ بخشیدمت برو...
شب تاریک بی ستاره چشای تو نور میده آره
دلم پیش تو گیره کارش سر دوتاییمون رو یه بالش
بازم با تو توخواب خوشم این تی ویه مونده تا صب روشن
باز یه روز دیگه ما مست تا شب خیلی کار داریم باید پس پاشم
اصن بده بره رفیقارو بریز رو میز سفیدارو سلامتی خودمو خودت، بیار تکیلارو...
#دورترین_نزدیک
#میم_نون
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #تنهایی #عاشقانه #دخترونه #خاصترین #عشق
_رودل نکنی یوقت؟
امیردستموکشید طرف خودش بزور ازش جدا شدم
_ دیوونه ای تو روانی شدی بخدا
امیر :دیوونتم!
_ گمشو امیر خیلی بیمزه ای
برگشتم برم پشت خونه که مراسم بود یهویی یکی دستمو کشید
میخاسم یچی بگم
سامی : هیسس منم
_ هوووف سکته کردم سامی! جانم؟
صدای پای کسی اومد که سامی ب پشت سرم نگا کرد نه گذاشت نه برداشت
منو چسبوند ب دیوار ولباشو گذاشت رو لبام هنگ کارش بودم متوجه امیرپارسا ک شدم موندم چیکار کنم! اه بدرررک ببینه هووف چ کاری بود سامی :/
امیر پارسا اومد و سامی و کشید میخاستن همو بزنن
_ هوووی امیر چ غلطی داری میکنی
امیر : ترانه امشب یا اینو میکشم یا تو رو!
سامی دستشو گذاشت رو گلوش و فشار داد : ن بابا بیا بکش!
داد زدم _ واای سامی چیکار میکنی ولش کن بیخیال
بزور جداشون کردم
امیر اخرین لحظه بم گف : نشونت میدم ترانه صبر کن فق منو دور میزنی با ایم لاس بزنی
سامی : حرف دهنتو بفم هیچ گهی نمیخوری میخایوحرف بزنی بامن حرف بزن طرف حسابت منم
امیر ک رفت بی اختیار اشکم در اومد
سامی میخاس بغلم کنه رفتم عقب
سامی: ترانع بخدا من قصد بدی نداشتم میخام این بیخیالت شه
داد زدم _ این اینجوری بیخیال نمیشه بدتر گیر میده ب من حالا من کم نبودم ب توعم گیر میده اه این چه کاری بود کردی! دیوونه ای تو؟!
حالا بشین و ببین چیکار میکنه!
اصا گور بابای همه شون
فامیل اکثرا رفته بودن یا اونور ساختمون بودن و ما لب استخر رفتم اهنگ گذاشتم و همه ریختن وسط ...
میخاسم فقط بیخیال همه چی خودمو خالی کنم مث قبلنا، با رقص!
بهار اومد پیشم و باهم شروع کردیم به ادا در اوردن با اهنگه...
دیوار اتاقم ساعتم دلشون تنگ میشه
تا یه دیقه میری تا یه دیقه میری
حتی آینمون تا منو تنها میبینه میگه میشه شمارشو بگیری شمارشو بگیری
قاب رو دیوار جون میگیره تو نباشی عکست باهام حرف میزنه حرف میزنه
خنده رو لبم خشک میشه تا که برمیگردی لبخند میزنه
قلبم یه جوری شده
اون که همش دورهمی می رفت الان دختر خوبی شده دل شر و شیطونم عاقل شده
می گم یه جوری شده عاشق تو شده
به اینجای شعرک رسید سید سپهر اومد از پشت بغلم کرد و با اهنگه خوند:
من یه شهرو میبندم واست من با قلبم میجنگم واست
_ عزیزم تو برو شهرو واسه پادینا ببند
خندید و بغلم کرد
سپهر: خاهر دیوونم معذرت میخام بیخیال دیگ شب عقدمم نمی بخشی منو؟
_ بخشیدمت برو...
شب تاریک بی ستاره چشای تو نور میده آره
دلم پیش تو گیره کارش سر دوتاییمون رو یه بالش
بازم با تو توخواب خوشم این تی ویه مونده تا صب روشن
باز یه روز دیگه ما مست تا شب خیلی کار داریم باید پس پاشم
اصن بده بره رفیقارو بریز رو میز سفیدارو سلامتی خودمو خودت، بیار تکیلارو...
#دورترین_نزدیک
#میم_نون
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #تنهایی #عاشقانه #دخترونه #خاصترین #عشق
۱۲.۱k
۲۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.