p3۱
بعد اینکه اینو گفتم رفتم رستوران قدیمی که مخصوص خلافکاراست یه مشما غذا گرفتم و رفتم یه گوشه توی طبیعت نشستم و میخوردم که یکی کنارم نشست
___________________________
یه نگاه کمرنگی بهش کردم و بعد به جلوم خیره شدم و هات داگ رو از مشما دراوردم یه گازی زدم حرفی نمیزدم تا خودش شروع کنه ولی اونم ساکت بودو مثل من به جلو نگاه میکرد اونم گازی به هات داگش زد... دیگه صبرم تموم شد
+نیم ساعت اینجا نشستی که چی؟
مینهو:یه سوالی هست که باید ازت بپرسم
+بعد بری به چانهی بگی؟
مینهو:ن.نه فقط سوال خودمه
+خوب؟
مینهو:تو واقعا میخوای بکشیش؟
+چاره ای نیس
مینهو:اگه نمیخوای بکشی بهم بگو به یکی دیگه بگم من بهت کمک میکنم
+هه مینهو عقلتو از دست دادی؟من خودم از پسش بر میام
بلند شدم که برم
مینهو:منم باهات میام
+نمیشه تو برو به کارات برس
مینهو:نمیشه منم باهات میام
رفتم جلوش بازوهاشو گرفت
+مینهو اعصاب منو بهم نریز خودم انجام میدم..برووووو
هولش دادم و رفتم ساعت ۶:۳۰ بود
نانسی:صدامو میشنوی؟
+اره
نانسی:خوب الان پارک لوهان داخل***هستش
+همون که کنارش یه خونه متروکست؟
نانسی:اوهوم
+اونجا چکار میکنه
نانسی:هرجارو داره دنبالت میگرده
+لعنتی با من چیکار داره اون
نانسی:داره میاد ببرون خودتو قایم کن
+اوک
نانسی:چیشد؟
لوهان:هرجور بگردین باید اونو پیدا کنم
نانسی:شنیدی؟
+اره
نانسی:وقتی افرداش رفتن بزنش
+اوک
وقتی آدماش ازش دور شدن اسلحه رو نشونه گیری گرفتم روی مخش کمی دستام میلرزید ولی باید انجامش میدادم مطمئنم بهم رحم نمیکنه و میکُشَتَم ماشه رو کشیدم خواستم بزنم که یکی منو هول داد افتادم زمین اونم روم افتاد نگاهش کردم
+تو اینجا چیکار میکنی بکش کنار...یا گفتم بکش کنار...ولم کن
محکم هولش دادم و بلند شدم دستاشو گرفتم و پشت کمرش نگه داشتم
+اینجا چیکار میکنی؟مگه بهت نگفتم مزاحم نشو...بازم تعقیبم کردی؟بزار بکشم راحتشم دیگهههه
&نمیتونم....اون پدرمه
+اون پدرتم باشه آدم کثیفیه لون حتی به توهم رحم نمیکنه مطمئن باش میزنتت...بهم اعتماد نداری؟
&...
+من که بهت اعتماد داشتم....تو نداری؟ها؟
لوهان:واوو ببین کیارو پیدا کردم اینجا
دستای جونگ کوک و ول کردم خواستم اسلحه سمتش بگیرم که دیگه دیر شده بود از دستم اسلحه رو قاپیدن و یه لگد به زانوم زدن افتادم زمین
لوهان رفت سمت جونگ کوک
+بهش دست نزنننن
لوهان:هه کی به کی میگه؟این پسرمه فهمیدی؟
+اوندستای کثیفت بهش بخوره میکشمت
لوهان:خفه شو کوچولو(با خنده.)
رو به جونگ کوک کرد و خواست دستشو روی سرش بکشه بازم داد زدم
+یاااااااا ولم کنینننننن میگم بهش دست نزن
لوهان:پسرم توهم به من اعتماد نداری
&م...م..ن...چ.چرا
لوهان:خوب بیا بریم
&ج.جی..جی هی..
+جونگ کوک تو چت شده....به خودت بیا....چیکارش کردی عوضی
لوهان:بیا بریم پسرم
لوهان خواست دستشو بگیره خواستم داد بزنم که صدای تیر اومد که بهشون میزد نفهمیدم کی بود ولی مطمئنم حرفه ایه زودی بلند شدم تفنگو از زمین برداشتم و رو به لوهان گرفتم ولی لوهان روی زمین بود برگشتم به عقب که یکی بالا ساختمون بود رفت نفهمیدم کی بود زودی رفتم پیش جونگ کوک،بیهوش شده بود انقدر زدنش تا بهوش بشه ولی اصلا انگار نه انگار منم که با موتور اومدم چجور ببرمش...که یهو یه ماشین از پشت بوق میزد برگشتم اولش ترسیدم ولی مینهو از داخل اومد بیرون
+تو اینجا چیکار میکنی
مینهو:کمکت کردم بیارش داخل
با کمک مبنهو بردمش داخل ماشین و پشت گذاشتم خودم جلو نشستم و مینهو روند
+کجا میریم؟
مینهو:جونگ کوک رو بزار خونه بعد منتظرتم بریم پیش چانهی
+ببینم تو لوهانو زدی؟
مینهو:نه به روح اومد زد رفت
+جدی هستم
مینهو:آره من زدم
+چرا؟
مینهو با تعجب بهم نگاه کرد و بعدش گفت
مینهو:میخواستی بزارم بمیری؟
+اوففف ساعت چنده
مینهو: ۷
+هفت تمام؟چقدر دیر گذشت پس
بعد چند دیقه جونگ کوک رو بردم داخل خونه و درو کلید کردم گذاشتم داخل جیبم تا از خونه نزنه بیرون سوار ماشین شدم و به سمت عمارت چانهی حرکت کردیم از ماشین پیاده شدیم چانهی داخل اتاقش بود بدون در زدن رفتم داخل
چانهی:بلند نیستی در بزنی؟
+دیگه واسه شمار کار نمیکنم آقای چانهی...تموم شد کشتمش
چانهی:هه انقدر خوشحال ندیده بودمت تبریک میگم....میتونی بری
+ولی تنهایی نمیرم....
چانهی:منظورت چیه؟
+نانسی رو با خودم میبرم
چانهی:امکان نداره....دیگه برو کارات که تموم شده
+تا نانسی رو با خودم نبرم از اینجا نمیرم...با اون دختره چیکار میخوای بکنی که؟هوم؟اون دوست نداره اینجا کار کنه...پس هر فکر ف.ا.ک.ی که توی ذهنت داری رو بیرون کن
چانهی:میری گمشی یا بگم الان دخلتو بیارن؟
+نه...انگار یادت رفته که کی خانواده نانسی رو کشته؟یا یادآوری کنم؟
___________________________
یه نگاه کمرنگی بهش کردم و بعد به جلوم خیره شدم و هات داگ رو از مشما دراوردم یه گازی زدم حرفی نمیزدم تا خودش شروع کنه ولی اونم ساکت بودو مثل من به جلو نگاه میکرد اونم گازی به هات داگش زد... دیگه صبرم تموم شد
+نیم ساعت اینجا نشستی که چی؟
مینهو:یه سوالی هست که باید ازت بپرسم
+بعد بری به چانهی بگی؟
مینهو:ن.نه فقط سوال خودمه
+خوب؟
مینهو:تو واقعا میخوای بکشیش؟
+چاره ای نیس
مینهو:اگه نمیخوای بکشی بهم بگو به یکی دیگه بگم من بهت کمک میکنم
+هه مینهو عقلتو از دست دادی؟من خودم از پسش بر میام
بلند شدم که برم
مینهو:منم باهات میام
+نمیشه تو برو به کارات برس
مینهو:نمیشه منم باهات میام
رفتم جلوش بازوهاشو گرفت
+مینهو اعصاب منو بهم نریز خودم انجام میدم..برووووو
هولش دادم و رفتم ساعت ۶:۳۰ بود
نانسی:صدامو میشنوی؟
+اره
نانسی:خوب الان پارک لوهان داخل***هستش
+همون که کنارش یه خونه متروکست؟
نانسی:اوهوم
+اونجا چکار میکنه
نانسی:هرجارو داره دنبالت میگرده
+لعنتی با من چیکار داره اون
نانسی:داره میاد ببرون خودتو قایم کن
+اوک
نانسی:چیشد؟
لوهان:هرجور بگردین باید اونو پیدا کنم
نانسی:شنیدی؟
+اره
نانسی:وقتی افرداش رفتن بزنش
+اوک
وقتی آدماش ازش دور شدن اسلحه رو نشونه گیری گرفتم روی مخش کمی دستام میلرزید ولی باید انجامش میدادم مطمئنم بهم رحم نمیکنه و میکُشَتَم ماشه رو کشیدم خواستم بزنم که یکی منو هول داد افتادم زمین اونم روم افتاد نگاهش کردم
+تو اینجا چیکار میکنی بکش کنار...یا گفتم بکش کنار...ولم کن
محکم هولش دادم و بلند شدم دستاشو گرفتم و پشت کمرش نگه داشتم
+اینجا چیکار میکنی؟مگه بهت نگفتم مزاحم نشو...بازم تعقیبم کردی؟بزار بکشم راحتشم دیگهههه
&نمیتونم....اون پدرمه
+اون پدرتم باشه آدم کثیفیه لون حتی به توهم رحم نمیکنه مطمئن باش میزنتت...بهم اعتماد نداری؟
&...
+من که بهت اعتماد داشتم....تو نداری؟ها؟
لوهان:واوو ببین کیارو پیدا کردم اینجا
دستای جونگ کوک و ول کردم خواستم اسلحه سمتش بگیرم که دیگه دیر شده بود از دستم اسلحه رو قاپیدن و یه لگد به زانوم زدن افتادم زمین
لوهان رفت سمت جونگ کوک
+بهش دست نزنننن
لوهان:هه کی به کی میگه؟این پسرمه فهمیدی؟
+اوندستای کثیفت بهش بخوره میکشمت
لوهان:خفه شو کوچولو(با خنده.)
رو به جونگ کوک کرد و خواست دستشو روی سرش بکشه بازم داد زدم
+یاااااااا ولم کنینننننن میگم بهش دست نزن
لوهان:پسرم توهم به من اعتماد نداری
&م...م..ن...چ.چرا
لوهان:خوب بیا بریم
&ج.جی..جی هی..
+جونگ کوک تو چت شده....به خودت بیا....چیکارش کردی عوضی
لوهان:بیا بریم پسرم
لوهان خواست دستشو بگیره خواستم داد بزنم که صدای تیر اومد که بهشون میزد نفهمیدم کی بود ولی مطمئنم حرفه ایه زودی بلند شدم تفنگو از زمین برداشتم و رو به لوهان گرفتم ولی لوهان روی زمین بود برگشتم به عقب که یکی بالا ساختمون بود رفت نفهمیدم کی بود زودی رفتم پیش جونگ کوک،بیهوش شده بود انقدر زدنش تا بهوش بشه ولی اصلا انگار نه انگار منم که با موتور اومدم چجور ببرمش...که یهو یه ماشین از پشت بوق میزد برگشتم اولش ترسیدم ولی مینهو از داخل اومد بیرون
+تو اینجا چیکار میکنی
مینهو:کمکت کردم بیارش داخل
با کمک مبنهو بردمش داخل ماشین و پشت گذاشتم خودم جلو نشستم و مینهو روند
+کجا میریم؟
مینهو:جونگ کوک رو بزار خونه بعد منتظرتم بریم پیش چانهی
+ببینم تو لوهانو زدی؟
مینهو:نه به روح اومد زد رفت
+جدی هستم
مینهو:آره من زدم
+چرا؟
مینهو با تعجب بهم نگاه کرد و بعدش گفت
مینهو:میخواستی بزارم بمیری؟
+اوففف ساعت چنده
مینهو: ۷
+هفت تمام؟چقدر دیر گذشت پس
بعد چند دیقه جونگ کوک رو بردم داخل خونه و درو کلید کردم گذاشتم داخل جیبم تا از خونه نزنه بیرون سوار ماشین شدم و به سمت عمارت چانهی حرکت کردیم از ماشین پیاده شدیم چانهی داخل اتاقش بود بدون در زدن رفتم داخل
چانهی:بلند نیستی در بزنی؟
+دیگه واسه شمار کار نمیکنم آقای چانهی...تموم شد کشتمش
چانهی:هه انقدر خوشحال ندیده بودمت تبریک میگم....میتونی بری
+ولی تنهایی نمیرم....
چانهی:منظورت چیه؟
+نانسی رو با خودم میبرم
چانهی:امکان نداره....دیگه برو کارات که تموم شده
+تا نانسی رو با خودم نبرم از اینجا نمیرم...با اون دختره چیکار میخوای بکنی که؟هوم؟اون دوست نداره اینجا کار کنه...پس هر فکر ف.ا.ک.ی که توی ذهنت داری رو بیرون کن
چانهی:میری گمشی یا بگم الان دخلتو بیارن؟
+نه...انگار یادت رفته که کی خانواده نانسی رو کشته؟یا یادآوری کنم؟
۲۲.۰k
۱۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.