دریای طوفانی/پارت۲۶
آدمی که میخواد همچی برای خودش باشه میبینمش
جیمین: حق داری........منم قبلا برام دوست بوداما الان دشمن
جیسو:باورم نمیشه الان نشستم توی یکی از هتلای لندن فکر اینجاشو هیچوقت نکرده بودم
جیمین:من دارم میرم بیرون هتل .......چیزی خواستی به شماره ۱۱۴۵ زنگ بزن بهشون بگو البته با انگلیسی
جیسو:باشه برو من پیش رزی میمونم
از دید جیسو
نمیدونم چرا جیمین داشت میرفت بیرون هتل خب من یه دخترم دیگه به ذهنم فکر بدی راه داد
راوی؛ جیسو داشت با خودش فک میکرد کاشکی از جیمین پرسبده بودم کجا میره ولی حیف رزی بیدارشد از جیسو پرسید جیمین کجاس اونم جوابشو داد بعد بهش گفت لباستو عوض کن چون یکم لک گرفته رزی هم رفت دست وصورتشو بشوره که یهو صدای جیغش بلند شد جیسو هم سریع رفت دید از دهن و دماغ رزی داره خون میاد بهش گف تو یکم بشورشون بلکه بند بیاد من میرم یخ بیارم براش یخ اورد گذاشت روی پیشونیش وبینیش بعدم خونش بند اومد
جیسو: الان دید حتما باید لباستو عوض کنی چون پرخون شده
رزی:حالا من این لباسو چجوری بشورمش....خیلی دوسش داشتم......کاش رنگ لباسم تیره تر بود نه سفید
جیسو:من برات میشورم....غصه این چیزارو نخور
رزی:باشه ولی اگه رنگ قرمز ازروش نرفت من میدونم وتو😂😂
جیسو:دوساعتی از رفتن جیمین میگذره میرم ببینم کجارفته چون نه گوشی من شارژ داره نه تو....
رزی:آره....برو
جیسو:مواظب خودت باش
راوی؛ جیسو از راهرو داشت میرفت یه چیزی جلوی پاش بود.......
ادامه داره...............
جیمین: حق داری........منم قبلا برام دوست بوداما الان دشمن
جیسو:باورم نمیشه الان نشستم توی یکی از هتلای لندن فکر اینجاشو هیچوقت نکرده بودم
جیمین:من دارم میرم بیرون هتل .......چیزی خواستی به شماره ۱۱۴۵ زنگ بزن بهشون بگو البته با انگلیسی
جیسو:باشه برو من پیش رزی میمونم
از دید جیسو
نمیدونم چرا جیمین داشت میرفت بیرون هتل خب من یه دخترم دیگه به ذهنم فکر بدی راه داد
راوی؛ جیسو داشت با خودش فک میکرد کاشکی از جیمین پرسبده بودم کجا میره ولی حیف رزی بیدارشد از جیسو پرسید جیمین کجاس اونم جوابشو داد بعد بهش گفت لباستو عوض کن چون یکم لک گرفته رزی هم رفت دست وصورتشو بشوره که یهو صدای جیغش بلند شد جیسو هم سریع رفت دید از دهن و دماغ رزی داره خون میاد بهش گف تو یکم بشورشون بلکه بند بیاد من میرم یخ بیارم براش یخ اورد گذاشت روی پیشونیش وبینیش بعدم خونش بند اومد
جیسو: الان دید حتما باید لباستو عوض کنی چون پرخون شده
رزی:حالا من این لباسو چجوری بشورمش....خیلی دوسش داشتم......کاش رنگ لباسم تیره تر بود نه سفید
جیسو:من برات میشورم....غصه این چیزارو نخور
رزی:باشه ولی اگه رنگ قرمز ازروش نرفت من میدونم وتو😂😂
جیسو:دوساعتی از رفتن جیمین میگذره میرم ببینم کجارفته چون نه گوشی من شارژ داره نه تو....
رزی:آره....برو
جیسو:مواظب خودت باش
راوی؛ جیسو از راهرو داشت میرفت یه چیزی جلوی پاش بود.......
ادامه داره...............
۷.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.