♛عشقـ اجباریـ♛ پارتـ²⁰
هومـ.....XD
#جنی
گفت:(( آره هر کاری که بخواین!!!!
#تهیونگ
گفت:(( میشه بیای بَغَلَم خیلی دوست دارم بَغَلِت کنم!!!
#جنی
گفت:(( اممممم ب باشه!!!
#شوگا
گفت:(( جنی!!!!!!!!!!!!
#جنی
گفت:(( جونم داداش؟!
#شوگا
گفت:(( جونِت بی بلا!!!!
برو اشکالی نداره!!!!!
#جنی
گفت:(( میصی😘
و بعد سمت تهیونگ!!!!
گفت:(( خب من بغلت کنم یا تو میکنی؟!
#تهیونگ
گفت:(( تو بُکُن....
#جنی
گفت:(( باشه.....
و رفت تو بغل تهیونگ.....
جنی احساس آرامش میکرد که بعد از ۵ دقیقه جنی از بغل تهیونگ در اومد و گفت:(( به نظرم کافیه!!!!!
#تهیونگ
گفت:(( آره کافیه!!!!!
خیلی ممنونم!!!!
تو برخلاف اون ظاهر سَردِت خیلی مهربونی!!!!
#جنی
گفت:(( ممنونمـ!!!!
و رو کرد به جین و گفت:(( تو میخوای برات چیکار کنم؟!
#جین
گفت:(( ......
دیگه نمیگم!!!!!
میدونم خیلی کم بود!!!!
حدس بزنید جین به جنی میگه چکار کنه!!!!
حدسِتون رو تو کامنت ها کام کنین....
پارتـ بعد رو معلوم نیستـ کِی بزارمـ!
#جنی
گفت:(( آره هر کاری که بخواین!!!!
#تهیونگ
گفت:(( میشه بیای بَغَلَم خیلی دوست دارم بَغَلِت کنم!!!
#جنی
گفت:(( اممممم ب باشه!!!
#شوگا
گفت:(( جنی!!!!!!!!!!!!
#جنی
گفت:(( جونم داداش؟!
#شوگا
گفت:(( جونِت بی بلا!!!!
برو اشکالی نداره!!!!!
#جنی
گفت:(( میصی😘
و بعد سمت تهیونگ!!!!
گفت:(( خب من بغلت کنم یا تو میکنی؟!
#تهیونگ
گفت:(( تو بُکُن....
#جنی
گفت:(( باشه.....
و رفت تو بغل تهیونگ.....
جنی احساس آرامش میکرد که بعد از ۵ دقیقه جنی از بغل تهیونگ در اومد و گفت:(( به نظرم کافیه!!!!!
#تهیونگ
گفت:(( آره کافیه!!!!!
خیلی ممنونم!!!!
تو برخلاف اون ظاهر سَردِت خیلی مهربونی!!!!
#جنی
گفت:(( ممنونمـ!!!!
و رو کرد به جین و گفت:(( تو میخوای برات چیکار کنم؟!
#جین
گفت:(( ......
دیگه نمیگم!!!!!
میدونم خیلی کم بود!!!!
حدس بزنید جین به جنی میگه چکار کنه!!!!
حدسِتون رو تو کامنت ها کام کنین....
پارتـ بعد رو معلوم نیستـ کِی بزارمـ!
۲۷.۴k
۰۷ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.