دو پارتی فیلیکس (پارت اخر)
رسیدین خونه
_پیاده شو
+م من
_حرف نزن
بردتت داخل خونه
انداختت تو حموم
دونه به دونه لباساتو در می آورد دیگ هیچ لباسی تنت نبود
آب سردو باز کرد تو داشتی گریه میکردی اونم خیلی اعصابش خراب بود
+ب بس...
_خفشو
انقد آبش سرد بود که حتی میتونستی حس کنی قلبم داره یخ میزنه و سرد میشه چشاتو بسی
_فک کنم الان دیگ کاملا عقلت سر جاش اومده
بلندت کرد بردتت تو اتاق تنت خیس بود و اصن براش مهم نبود
انداختت رو تخت
صورتتو گرفت و لباتو جوری م*یبو*سید که از لبت خون اومد
رفت سراغ گردنت داشت رو گر*دنت م*ارک های خیلی درد ناک میزاشت و تو فقط ناله میکردی
داشت روی سی*نت مارک میذاشت
+فیلیکس ب بسه اهه
_مگ بهت یاد ندادم فقط ددی صدام کنی نکنه میخوای...
+نههه
لباساشو کامل درآورد
و وار*دت کرد نمی تونستی تحملش کنی
و گریت گرفت
+اهه بسه
تازه شروع به حرکت کرد و هعیی تندتر میشد...*خدایا من دارم چیکار میکنم بقیشو با ذهنتون بسازید*
*صبح شد*
داشتی از درد میمردی و باهاش قهر بودی اما نمیتونستی تحمل کنی اومدی که صداش کنی دیدی نیست!
_خرگوش کوچولو بیا پایین
نمیتونستی تکون بخوری همونجا موندی
فیلیکس اومد بالا و دید چشاتو فشار میدیو کلا درد داری
_خرگوش کوچولو حالت خوبه؟
+مث اینکه دیشب یادت رفت!؟
_نه نرفته فقط نمیخواستم جای دستای اون عوضی روت باشه
_میخوای ماساژت بدم؟
+نه زیاد درد ندارم اما یهو نمیدونم چم شد
...(اصلا حرفی نمیزدین)
_(برات کیوت میشه)الان مثلا قهری با جوجت قهر کردی؟
+مثلا نه واقعا
_خب بگو ببینم برای ۳۷۵۶۸۸۹بار چیکار کنن بام آشتی کنی
+شاید اگ ببریم خرید..
_خب بیا اول برات صبحونه درست کردم اونو بخور بعدش میریم
...بعدش رفتین و انقد خرید کردی که فیلیکس بیهوش شد
_پیاده شو
+م من
_حرف نزن
بردتت داخل خونه
انداختت تو حموم
دونه به دونه لباساتو در می آورد دیگ هیچ لباسی تنت نبود
آب سردو باز کرد تو داشتی گریه میکردی اونم خیلی اعصابش خراب بود
+ب بس...
_خفشو
انقد آبش سرد بود که حتی میتونستی حس کنی قلبم داره یخ میزنه و سرد میشه چشاتو بسی
_فک کنم الان دیگ کاملا عقلت سر جاش اومده
بلندت کرد بردتت تو اتاق تنت خیس بود و اصن براش مهم نبود
انداختت رو تخت
صورتتو گرفت و لباتو جوری م*یبو*سید که از لبت خون اومد
رفت سراغ گردنت داشت رو گر*دنت م*ارک های خیلی درد ناک میزاشت و تو فقط ناله میکردی
داشت روی سی*نت مارک میذاشت
+فیلیکس ب بسه اهه
_مگ بهت یاد ندادم فقط ددی صدام کنی نکنه میخوای...
+نههه
لباساشو کامل درآورد
و وار*دت کرد نمی تونستی تحملش کنی
و گریت گرفت
+اهه بسه
تازه شروع به حرکت کرد و هعیی تندتر میشد...*خدایا من دارم چیکار میکنم بقیشو با ذهنتون بسازید*
*صبح شد*
داشتی از درد میمردی و باهاش قهر بودی اما نمیتونستی تحمل کنی اومدی که صداش کنی دیدی نیست!
_خرگوش کوچولو بیا پایین
نمیتونستی تکون بخوری همونجا موندی
فیلیکس اومد بالا و دید چشاتو فشار میدیو کلا درد داری
_خرگوش کوچولو حالت خوبه؟
+مث اینکه دیشب یادت رفت!؟
_نه نرفته فقط نمیخواستم جای دستای اون عوضی روت باشه
_میخوای ماساژت بدم؟
+نه زیاد درد ندارم اما یهو نمیدونم چم شد
...(اصلا حرفی نمیزدین)
_(برات کیوت میشه)الان مثلا قهری با جوجت قهر کردی؟
+مثلا نه واقعا
_خب بگو ببینم برای ۳۷۵۶۸۸۹بار چیکار کنن بام آشتی کنی
+شاید اگ ببریم خرید..
_خب بیا اول برات صبحونه درست کردم اونو بخور بعدش میریم
...بعدش رفتین و انقد خرید کردی که فیلیکس بیهوش شد
۸۹۵
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.