𝘱𝘢𝘳𝘵 3
𝘱𝘢𝘳𝘵 3
اربابِ-اجباری
صبح بید...🗿
سولنان با احساس لذتی از خواب اروم پاشد...
وقتی چشاشو وا کرد متوجه شد که کوک داره زبونشو رو گردنش میکشه..
سولنان:: کوک...
کوک:: بیدار شدی بلاخره
سولنان:: ن باو هنوز خوابم..
کوک:: خندیدم😐
سولنان:: میشه تن لشتو از روم بلند کنی؟!
کوک:: نمیخوام بلند شم اصن
سولنان:: پاشو درد دارم
کوک:: چرا؟!
سولنان:: کی بود دیشب جرم داد؟؟
کوک:: من نبیدم🗿
سولنان:: پاشو...
کوک از رو سولنان پاشد و دستشو گرفت تا بلند ش
بعد خودش از رو تخت رفت پایین و منتظر سولنان موند...
سولنان از رو تخت اومد پایین و پنگوئنی را میرف🗿💔
کوک نگاش میکردو اروم بهش میخندید..میدونست اگه سولنان ببینه ک مسخرش میکنه دعوا را میندازه...
کوک:: کمک نمیخوای فدات شم؟!
سولنان:: نخیر
کوک:: هوم..باشه
بعدشم با هم رفتن بیرون
کوک:: تو برو صبونه آماده کن.. من میام
سولنان با حرص رفت تو آشپزخونه که گوشیش زنگ خورد...
کوک:: میرم واست میارم بیبی
سولنان:: کیه اول صبی 😐
کوک:: هففف چی بگم
کوک برگشت تو اتاق...
گوشیه سولنان رو برداشت
شماره ناشناس بود
با تردید جواب داد..
کوک:: بله ؟!...شما؟؟ الو....الووو.....قط کرد
کوک با عجله از اتاق درومد و رفت سمت آشپزخونه..پیشه سولنان
کوک:: پسره کی بود زنگ زد تا فهمید تو نیستم قط کرد هااا؟؟؟
سولنان:: چی میگی ... من چمیدونم؛لابد اشتباهی زنگ زد
کوک:: گفت الو سولنان...وقتی فهمید پسرم قط کرد...بهم بگو کی بود...
سولنان:: نمیدونم..خب بازم بهش زنگ بزن
کوک:: چیو مخفی میکنی؟!
سولنان:: بسه..بهم اعتماد نداری؟؟
کوک:: خودت بهش زنگ بزن..بیا..باید ببینم کیه..
سولنان:: باشه بده
از این به بد این فیکو بجا ات سولنان میزارم جدیدا خوشم اومده از این اسمه🗿
شرایط همون شرایط پارت قبل گشادیم میاد بنویسم🗿🍕
ولی اگه بچه های خوبی باشید فردا صبح قبل مدرسه رفتن یه پارت میزارم 🌚🌚
اربابِ-اجباری
صبح بید...🗿
سولنان با احساس لذتی از خواب اروم پاشد...
وقتی چشاشو وا کرد متوجه شد که کوک داره زبونشو رو گردنش میکشه..
سولنان:: کوک...
کوک:: بیدار شدی بلاخره
سولنان:: ن باو هنوز خوابم..
کوک:: خندیدم😐
سولنان:: میشه تن لشتو از روم بلند کنی؟!
کوک:: نمیخوام بلند شم اصن
سولنان:: پاشو درد دارم
کوک:: چرا؟!
سولنان:: کی بود دیشب جرم داد؟؟
کوک:: من نبیدم🗿
سولنان:: پاشو...
کوک از رو سولنان پاشد و دستشو گرفت تا بلند ش
بعد خودش از رو تخت رفت پایین و منتظر سولنان موند...
سولنان از رو تخت اومد پایین و پنگوئنی را میرف🗿💔
کوک نگاش میکردو اروم بهش میخندید..میدونست اگه سولنان ببینه ک مسخرش میکنه دعوا را میندازه...
کوک:: کمک نمیخوای فدات شم؟!
سولنان:: نخیر
کوک:: هوم..باشه
بعدشم با هم رفتن بیرون
کوک:: تو برو صبونه آماده کن.. من میام
سولنان با حرص رفت تو آشپزخونه که گوشیش زنگ خورد...
کوک:: میرم واست میارم بیبی
سولنان:: کیه اول صبی 😐
کوک:: هففف چی بگم
کوک برگشت تو اتاق...
گوشیه سولنان رو برداشت
شماره ناشناس بود
با تردید جواب داد..
کوک:: بله ؟!...شما؟؟ الو....الووو.....قط کرد
کوک با عجله از اتاق درومد و رفت سمت آشپزخونه..پیشه سولنان
کوک:: پسره کی بود زنگ زد تا فهمید تو نیستم قط کرد هااا؟؟؟
سولنان:: چی میگی ... من چمیدونم؛لابد اشتباهی زنگ زد
کوک:: گفت الو سولنان...وقتی فهمید پسرم قط کرد...بهم بگو کی بود...
سولنان:: نمیدونم..خب بازم بهش زنگ بزن
کوک:: چیو مخفی میکنی؟!
سولنان:: بسه..بهم اعتماد نداری؟؟
کوک:: خودت بهش زنگ بزن..بیا..باید ببینم کیه..
سولنان:: باشه بده
از این به بد این فیکو بجا ات سولنان میزارم جدیدا خوشم اومده از این اسمه🗿
شرایط همون شرایط پارت قبل گشادیم میاد بنویسم🗿🍕
ولی اگه بچه های خوبی باشید فردا صبح قبل مدرسه رفتن یه پارت میزارم 🌚🌚
۱۳.۹k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.