وقتی بیماری قلبی داشتی پارت 3
دستم و پس زد و گفت
-دیگ نزدیکم نشو فردا طلاق میگیریم
داشت میرفت که داد زدم
+جونگ کوکا باور کن من اون کارو نکردم (داد)
-خفه شووووو (میزنه تو گوشش)
+هق.... هق
جونگ کوک رفت سه یون دیگ تحمل نداشت قلبش ب شدت درد میکرد داد و بیداد و استرس براش خوب نبود میخواست بره سمت قرص هاش همین که بلند شد دستش خورد به گلدون و پرت شد اونور و شکست بعدشم بیهوش شد....
ویو کوک
از اون طرف تهیونگ هی بهم میگفت کار سه یون نبوده همین که خواستم پیر هنمو در بیارم صدای شکسته شدن چیزی رو شنیدم درسته از دستش عصبی بودم ولی نگران بودم که بلایی سر خودش بیاره رفتم پایین و با جسم بیهوش شدش و گلدون شکسته شده مواجه شدم
-یاااا نمیخواد نقش بازی کنی بلند شو
رفتم سمتش و دستمو به سمت قلبش بردم خیلی اروم میزد و سرشم خونی بود
-سه یوناااااااااا (داد)
براید استایل بغلش کردم و بردمش به سمت نزدیک ترین بیمارستان و به جیمین و تهیونگ هم زنگ زدم و ادرس و براشون فرستادم به دایون هم زنگ زدم و بهش خبر دادم که بیاد (بچم میخواد کل فامیل و خبر کنه 😂🤌🏻)
نشسته بودم پشت در اتاق عمل دکتر گبت باید عمل شه
که صدای داد دخترونه رو شنیدم
&سه یوناااااا رفیقم کجاستتتت (داد و گریه)
دایون رفت نزدیک کوک و به سینه هاش مشت میکوبید و سراغ سه یون رو میگرفت
تهیونگ دایون رو گرفت و نشوندش رو صندلی و بغلش کرد (یادم رفت تو معرفی بگم جیمین زن دارهه ولی بچه نه و تهیونگ و دایون باهم رلن)
☆هیششش اروم باش اون خوب میشه
&تهیونگااااا
☆جانم
&اگه از دستش بدم چی (کاش ماعم ازاین رفیقا داشتیم)
☆توریس نمیشه من مطمئنم
دایون اروم گفت&سه یوناا لطفا ترکم نکن
همینطور منتظر بودن که دکتر اومد و گفت....
-اقای دکتر حال همسرم چطوره
=عمل به خوبی پیشرفت ولی متاسفانه.....
متاسفانه این پارتم تموم شد 😂😂
شرایط
۷کامنت
۹لایک
-دیگ نزدیکم نشو فردا طلاق میگیریم
داشت میرفت که داد زدم
+جونگ کوکا باور کن من اون کارو نکردم (داد)
-خفه شووووو (میزنه تو گوشش)
+هق.... هق
جونگ کوک رفت سه یون دیگ تحمل نداشت قلبش ب شدت درد میکرد داد و بیداد و استرس براش خوب نبود میخواست بره سمت قرص هاش همین که بلند شد دستش خورد به گلدون و پرت شد اونور و شکست بعدشم بیهوش شد....
ویو کوک
از اون طرف تهیونگ هی بهم میگفت کار سه یون نبوده همین که خواستم پیر هنمو در بیارم صدای شکسته شدن چیزی رو شنیدم درسته از دستش عصبی بودم ولی نگران بودم که بلایی سر خودش بیاره رفتم پایین و با جسم بیهوش شدش و گلدون شکسته شده مواجه شدم
-یاااا نمیخواد نقش بازی کنی بلند شو
رفتم سمتش و دستمو به سمت قلبش بردم خیلی اروم میزد و سرشم خونی بود
-سه یوناااااااااا (داد)
براید استایل بغلش کردم و بردمش به سمت نزدیک ترین بیمارستان و به جیمین و تهیونگ هم زنگ زدم و ادرس و براشون فرستادم به دایون هم زنگ زدم و بهش خبر دادم که بیاد (بچم میخواد کل فامیل و خبر کنه 😂🤌🏻)
نشسته بودم پشت در اتاق عمل دکتر گبت باید عمل شه
که صدای داد دخترونه رو شنیدم
&سه یوناااااا رفیقم کجاستتتت (داد و گریه)
دایون رفت نزدیک کوک و به سینه هاش مشت میکوبید و سراغ سه یون رو میگرفت
تهیونگ دایون رو گرفت و نشوندش رو صندلی و بغلش کرد (یادم رفت تو معرفی بگم جیمین زن دارهه ولی بچه نه و تهیونگ و دایون باهم رلن)
☆هیششش اروم باش اون خوب میشه
&تهیونگااااا
☆جانم
&اگه از دستش بدم چی (کاش ماعم ازاین رفیقا داشتیم)
☆توریس نمیشه من مطمئنم
دایون اروم گفت&سه یوناا لطفا ترکم نکن
همینطور منتظر بودن که دکتر اومد و گفت....
-اقای دکتر حال همسرم چطوره
=عمل به خوبی پیشرفت ولی متاسفانه.....
متاسفانه این پارتم تموم شد 😂😂
شرایط
۷کامنت
۹لایک
۷.۱k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.