The greatest loves start with hate?
The greatest loves start with hate?
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:۸
• فصل ۱
ا/ت: خب کی قراره ما وارد عمل بشیم؟
جین: فکنم دیگه وقتشه
جین زنگ زد به اون مامور هایی که توی شاسی بلند بودن
مامور: بله قربان
جین: همچی اوکیه؟
مامور: بله، فقط فکر میکنم دیگه وقتش باشه..چون سعی میکنه لایی بازی کنه و سرعتش بیشتر شده
جین: اوکی تو برو بقیش بامن
مامور: چشم
ا/ت: واو چه خفن
جین: بعله دیگه
ویو راننده یونگی*
راننده: قربان، تعقیبمون نمیکردن
یونگی: اوکی حواست رو جمع کن
راننده: چشم قربان
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
کم کم داشتیم به بوسان نزدیک میشدیم
جین: چرا بوسان
ا/ت: احتمالا برای اینکه زیاد توی چشم نباشه
جین: عاره
ا/ت: داریم نزدیک میشیم فکنم
جین: اره احتمالا
راننده پیچید توی یا کوچه که بنظر میومد تهش بمبست باشه(نمیدونم درست نوشتم یا نه🗿)
جین: ماشینو همینجا پارک میکنم داخل نمیریم که ضایع نباشه
ا/ت: اوکی
وارد کوچه شدیم و همینطور که راه میرفتیم متوجه شدیم اخر کوچه میرسه به یه عمارت نسبتا بزرگ
ا/ت: بیخیال، چقد خفنه
جین: واو پرام...
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:۸
• فصل ۱
ا/ت: خب کی قراره ما وارد عمل بشیم؟
جین: فکنم دیگه وقتشه
جین زنگ زد به اون مامور هایی که توی شاسی بلند بودن
مامور: بله قربان
جین: همچی اوکیه؟
مامور: بله، فقط فکر میکنم دیگه وقتش باشه..چون سعی میکنه لایی بازی کنه و سرعتش بیشتر شده
جین: اوکی تو برو بقیش بامن
مامور: چشم
ا/ت: واو چه خفن
جین: بعله دیگه
ویو راننده یونگی*
راننده: قربان، تعقیبمون نمیکردن
یونگی: اوکی حواست رو جمع کن
راننده: چشم قربان
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد*
کم کم داشتیم به بوسان نزدیک میشدیم
جین: چرا بوسان
ا/ت: احتمالا برای اینکه زیاد توی چشم نباشه
جین: عاره
ا/ت: داریم نزدیک میشیم فکنم
جین: اره احتمالا
راننده پیچید توی یا کوچه که بنظر میومد تهش بمبست باشه(نمیدونم درست نوشتم یا نه🗿)
جین: ماشینو همینجا پارک میکنم داخل نمیریم که ضایع نباشه
ا/ت: اوکی
وارد کوچه شدیم و همینطور که راه میرفتیم متوجه شدیم اخر کوچه میرسه به یه عمارت نسبتا بزرگ
ا/ت: بیخیال، چقد خفنه
جین: واو پرام...
۳.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.