پارت آخر
پارت آخر
ویو تهیونگ
خریدارو کردی ما رفتیم سمت ماشین از ا/ت
میخواستم بپرسم که به پیشنهاد فکر کرده یا نه
× ا/ت میخواستم یه چیزی بگم
_ بگو
× به پیشنهادم فکر کردی
_ اره
× خوب حوابت چیه
_ اگر مثل قبل دعوا نگیری و قصد جدا نداشته باشی قبول میکنم و مشکلی ندارم
تهیونگ بغلم کرد و در گوشم گفت بهت قول میدم فرشته
ویو ا/ت
خلاصه منو تهیونگ دوباره وارد رابطه شدیم و همه میدونستن
بعد یک سال ازدواج کردیم و الان هم صاحب بزرگترین شرکت طراحی لباس هستیم
امید وارم خوشتون امده باشه
اگر خواستین بگین یه فیک جدید بنویسم☺️
ویو تهیونگ
خریدارو کردی ما رفتیم سمت ماشین از ا/ت
میخواستم بپرسم که به پیشنهاد فکر کرده یا نه
× ا/ت میخواستم یه چیزی بگم
_ بگو
× به پیشنهادم فکر کردی
_ اره
× خوب حوابت چیه
_ اگر مثل قبل دعوا نگیری و قصد جدا نداشته باشی قبول میکنم و مشکلی ندارم
تهیونگ بغلم کرد و در گوشم گفت بهت قول میدم فرشته
ویو ا/ت
خلاصه منو تهیونگ دوباره وارد رابطه شدیم و همه میدونستن
بعد یک سال ازدواج کردیم و الان هم صاحب بزرگترین شرکت طراحی لباس هستیم
امید وارم خوشتون امده باشه
اگر خواستین بگین یه فیک جدید بنویسم☺️
۱۷.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.