عشق یا قتل پارت ۱۴ ق ۳
پ ۱۴ ق ۳ : می وونگ...دخترم حالت خوبه؟ میلدا همه چی رو تعریف کرد یعنی حتی یادت نمیاد خانوادت کجا بودن؟
+ نه ..... چیزی یادم نیست من.....فقط اسم چند نفر رو یادمه
تا خواست کلمه ای بگه خدمتکاری وارد شد
خدمتکار...آقای وونگ مهمونتون آمده اند!
میلدا...پس ما بریم؟
می وونگ...نه عزیزم بشینید فقط یکم امضاع و اینجور چیزاس مهم نیست ..... من تا دم در به استقبال ایشون میرم منتظر باشید
+ بله
پیر مرد رفت و میلدا سخنی به جا آور
میلدا...پیرمرد خوبیه ها....... اون سیاه پوش های یکی دیگه ان ..... قضیه اش خیلی پیچیدس
+ آره معلومه
از صدای حرف زدنشون فهمیدم نزدیک ما شدن پس با میلدا از جا برای ادای احترام بر خاستیم
آقای می وونگ و مهمانشون اومدن و جلومون ایستادن....به مهمونشون نگاه میکردم.....چشماش....چشماش ....آشنا بود ...طرفم نگاه کردم.....لبخندش محو شد ..... تعجب صورتش رو پر کرد
آقای می وونگ .... اینها دو تا دختر محله هستن اشکالی نداره مثل دخترای خودمن یکی میلدا و یکی.....
نزاشت ک آقای می وونگ اسمم رو بگه و خودش با تعجب گفت
- ا/ت
سریع فاصله ی بینمون رو شکست و دستاشو رو صورتم گذاشت
- ا/ت حالت خوبه؟ تو تو اینجا چیکار میکنی؟ این لباسا چیه؟ از کی اینجایی؟
می وونگ ... شما ا/ت رو میشناسین؟
- آره....آره اون......اون از رگ گردن به من نزدیک تره!
با تعجب نگاهش میکردم.....خودمو پس کشیدم
- ا/ت چ.چرا جواب نمیدی؟
+ من تو رو میشناسم؟
+ نه ..... چیزی یادم نیست من.....فقط اسم چند نفر رو یادمه
تا خواست کلمه ای بگه خدمتکاری وارد شد
خدمتکار...آقای وونگ مهمونتون آمده اند!
میلدا...پس ما بریم؟
می وونگ...نه عزیزم بشینید فقط یکم امضاع و اینجور چیزاس مهم نیست ..... من تا دم در به استقبال ایشون میرم منتظر باشید
+ بله
پیر مرد رفت و میلدا سخنی به جا آور
میلدا...پیرمرد خوبیه ها....... اون سیاه پوش های یکی دیگه ان ..... قضیه اش خیلی پیچیدس
+ آره معلومه
از صدای حرف زدنشون فهمیدم نزدیک ما شدن پس با میلدا از جا برای ادای احترام بر خاستیم
آقای می وونگ و مهمانشون اومدن و جلومون ایستادن....به مهمونشون نگاه میکردم.....چشماش....چشماش ....آشنا بود ...طرفم نگاه کردم.....لبخندش محو شد ..... تعجب صورتش رو پر کرد
آقای می وونگ .... اینها دو تا دختر محله هستن اشکالی نداره مثل دخترای خودمن یکی میلدا و یکی.....
نزاشت ک آقای می وونگ اسمم رو بگه و خودش با تعجب گفت
- ا/ت
سریع فاصله ی بینمون رو شکست و دستاشو رو صورتم گذاشت
- ا/ت حالت خوبه؟ تو تو اینجا چیکار میکنی؟ این لباسا چیه؟ از کی اینجایی؟
می وونگ ... شما ا/ت رو میشناسین؟
- آره....آره اون......اون از رگ گردن به من نزدیک تره!
با تعجب نگاهش میکردم.....خودمو پس کشیدم
- ا/ت چ.چرا جواب نمیدی؟
+ من تو رو میشناسم؟
۳۹.۱k
۲۳ تیر ۱۴۰۰