پارت ⁴
فلیکس: هنوز تو شک بودم که چرا لینو منو انتخاب کرده نکنه..
لینو: فلیکس!
فلیکس: ب.بــلهـ!؟
لینو از استاد پرسیدم گفت تا آخر هفته باید تحقیق رو تحویل بدیم، وقت زیاد نداریم، پس امروز..
فلیکس: چـ.ی؟!! چ.چـ..را؟
لینو: چی چرا؟
فلیکس: خب چرا.. با. خواستیــ..بامن همگروه شـ.ی؟
لینو: خب تو همکلاسیمی، اشکالی داره، تو دوست نداری؟ میخوای تنها پروژه تو تحویل بدی؟
فلیکس: آخه تو.. یعنی شـ.ماها..
لینو: اها اون قضیه، میشه فراموش کنی چیا شده من عذر میخوام.
فلیکس: با این حرف لبنو خشکم زد، یعنی.. یعنی از کاراش پشیمونه؟ .
لینو: فیلیکس برای پروژه میام دنبالت سر ساعت سه و نیم همینجا باش.
فلیکس: چی؟ برای چی؟
لینو: بیام دنبالت بیارمت خونمون دیگه.
فلیکس: یعنیـ... یعن.ی خونه شما باید پروژه رو انجام بدیم.؟ آخه تو.. من..
لینو: من میخوام باهات دوست بشم چی میخوای بگی؟ (جدی و خندهدار)
فلیکس: یعنی جدی میگه، میخواد باهام دوست شه، خوب.. خوب امتحانش که ضرری نداره. ب.باشه!
لینو: میبینمت.
فلیکس: ب.باشه.
لینو: خدانگهدار فلیکس!
فلیکس: با.. خداحافظ.
۳ ساعت بعد.
فلیکس: همون جایییم که لینو گفت. نکنه میخواد اذیتم کنه؟!.. یا شایدــ. اینکه بخواد.. اصلاً چرا اومدم کاش خودم تنها بودم.
لینو: فلیکس! باکی داری حرف میزنی؟
فلیکس: هیچی.. هیچکس! بریم پروژه رو سریع تر درست کنیم.
لینو: بریم. دستشو گرفتم. فلیکس تبدیل به گوجه شد، خنده ای کردم و رو موتورم نشوندمش.
فلیکس: من.. از.. از موتور میترسم..!
لینو: عه! خب آروم میرم. سفت منو بچسب.
فلیکس: ب.باشع.
لینو: آروم به سمت خونه حرکت کردم تا حرکت کردم فلیکس دستشو دور کمرم حلقه کرد ، هرجا که با موتور تند تر میرفتم فلیکس دستشو محکم تر میکرد، چقدره این بشر کیوته. چرا زودتر متوجهش نشدم.
ممنون بخاطر نظرت عزیزم💜🍨
لینو: فلیکس!
فلیکس: ب.بــلهـ!؟
لینو از استاد پرسیدم گفت تا آخر هفته باید تحقیق رو تحویل بدیم، وقت زیاد نداریم، پس امروز..
فلیکس: چـ.ی؟!! چ.چـ..را؟
لینو: چی چرا؟
فلیکس: خب چرا.. با. خواستیــ..بامن همگروه شـ.ی؟
لینو: خب تو همکلاسیمی، اشکالی داره، تو دوست نداری؟ میخوای تنها پروژه تو تحویل بدی؟
فلیکس: آخه تو.. یعنی شـ.ماها..
لینو: اها اون قضیه، میشه فراموش کنی چیا شده من عذر میخوام.
فلیکس: با این حرف لبنو خشکم زد، یعنی.. یعنی از کاراش پشیمونه؟ .
لینو: فیلیکس برای پروژه میام دنبالت سر ساعت سه و نیم همینجا باش.
فلیکس: چی؟ برای چی؟
لینو: بیام دنبالت بیارمت خونمون دیگه.
فلیکس: یعنیـ... یعن.ی خونه شما باید پروژه رو انجام بدیم.؟ آخه تو.. من..
لینو: من میخوام باهات دوست بشم چی میخوای بگی؟ (جدی و خندهدار)
فلیکس: یعنی جدی میگه، میخواد باهام دوست شه، خوب.. خوب امتحانش که ضرری نداره. ب.باشه!
لینو: میبینمت.
فلیکس: ب.باشه.
لینو: خدانگهدار فلیکس!
فلیکس: با.. خداحافظ.
۳ ساعت بعد.
فلیکس: همون جایییم که لینو گفت. نکنه میخواد اذیتم کنه؟!.. یا شایدــ. اینکه بخواد.. اصلاً چرا اومدم کاش خودم تنها بودم.
لینو: فلیکس! باکی داری حرف میزنی؟
فلیکس: هیچی.. هیچکس! بریم پروژه رو سریع تر درست کنیم.
لینو: بریم. دستشو گرفتم. فلیکس تبدیل به گوجه شد، خنده ای کردم و رو موتورم نشوندمش.
فلیکس: من.. از.. از موتور میترسم..!
لینو: عه! خب آروم میرم. سفت منو بچسب.
فلیکس: ب.باشع.
لینو: آروم به سمت خونه حرکت کردم تا حرکت کردم فلیکس دستشو دور کمرم حلقه کرد ، هرجا که با موتور تند تر میرفتم فلیکس دستشو محکم تر میکرد، چقدره این بشر کیوته. چرا زودتر متوجهش نشدم.
ممنون بخاطر نظرت عزیزم💜🍨
۴۱۰
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.