چند پارتی

پشیمانی

ا.ت
بعد از مدت ها تصمیم گرفتم برم بیرون که یک هو یک دختره با کوک رو دیدم انگار دوست دخترش بود محل ندادمو داشتم راهمو میرفتم که

یول . چی شد دختره ایکبیری حسودیت سد
ا.ت . با منی
یول . اره با توام خانم کیم ا.ت
کوک . دعوا نکنید یول عزیزم ول کن
یول . کوک دارم حرف میزنم ولم کن
یول رو به ا.ت
یول . تو لیاقت کوک رو نداشتی دختره ایکبیری
و موهای ا.ت رو می‌کشه
ا.ت . ول کن داری چیکار می‌کنی من که کاریت نداشتم
یول . اما من کار دارم
یک هو ا.ت عصبانی میشه و فن کاراته ای که کوک بهش باد دادرو اجرا می‌کنه
ب
یول . عوضی وهشی چته چرا این کارو میکنیم
ا.ت . اول خودت شروع کردی درزم این حرکت و همون دوست پسرت بهم یاد داده
یول . کوک راست میگه
کوک .اره
یول . باش اشکال نداره اما بدون که تو ارزش کوک رو نداشتی
ا.ت می‌ره و حرص یول رو در میاره
و کوک و یول میرم خونه و در مورد این موضوع هیچ بحثی نمی‌کنند تا اینکه ....

پایان
این فیک جنبه خیالی دارد و نویسنده قصد هیچ گونه توهینی به اعضا ندارد