p6
س:من منمعذرت میخوام دیشب خوابمبرد
ش:نباید میبردددددد چرا باید همچین نمره ای داشته باشیییییییی
س:متاسفم(گریه)
ش:با متاسفی تمومنمیشههههه
س:چ چند گرفتم مگه
ش:هفدههههه
س:چیییی...این که خوبههههههه
ش:خوبه؟خوبهههههه
س:ارهههه خوبهههه مثلا چی بشه که ۳ نمره ندارم باید بمیرم به خاطرششششش
تو حق نداری به خاطر این منو اذیت کنییییی
ش:(چککککک:سیلیییی)
س:اوفتادن_
س:با چه حقی مین یونگی(بلند میشه و میدوعه سمت اتاقش)
ش:
چه غلطی خوردم؟
ش:
همینطور که داشتم به خدملعنت میفرستادم دیدمبا چمدون اومد پایین
ش:کجا؟
س:به جهنمممم
ش:کجاااا
س:دارم میرمخونه ننممممم
ش: تو غلط میکنی تو زنمنی حق نداری مفهمومه؟
س:منمزنتوامحق نداری به خاطر نمره بهم دست بلند کنی
ش: من معذرتمیخوام
س:دیگه دیره مین یونگی
س:
کفشام رو زود پوشیدمو رفتم ولی حتی از پشتممنیومد...
رفتم تاکسی گرفتن و رفتمپیش مامانم بهش قضیه (نمد درسته یا نه)رو گفتم و گفکه کار اشتباه تو شوگا بوده و قراره
اشتی کنیم و بلابلا
صبح پاشدم و به حاطر حرص دادن به شدگا ارایش کردمو به خودم قشنگگگ رسیدم تو اینه به خودمنگاه کردمو یه چشمک زدمو رفتم
ش:
دیشب از گریه حتی نتوستم درست حسابی بخوابم وقتی وارد شدم سیاسا رو نمیکت یکی از پسرا نشیته بود و داشت میخندید اونننن.......اههههههههه
ش:نباید میبردددددد چرا باید همچین نمره ای داشته باشیییییییی
س:متاسفم(گریه)
ش:با متاسفی تمومنمیشههههه
س:چ چند گرفتم مگه
ش:هفدههههه
س:چیییی...این که خوبههههههه
ش:خوبه؟خوبهههههه
س:ارهههه خوبهههه مثلا چی بشه که ۳ نمره ندارم باید بمیرم به خاطرششششش
تو حق نداری به خاطر این منو اذیت کنییییی
ش:(چککککک:سیلیییی)
س:اوفتادن_
س:با چه حقی مین یونگی(بلند میشه و میدوعه سمت اتاقش)
ش:
چه غلطی خوردم؟
ش:
همینطور که داشتم به خدملعنت میفرستادم دیدمبا چمدون اومد پایین
ش:کجا؟
س:به جهنمممم
ش:کجاااا
س:دارم میرمخونه ننممممم
ش: تو غلط میکنی تو زنمنی حق نداری مفهمومه؟
س:منمزنتوامحق نداری به خاطر نمره بهم دست بلند کنی
ش: من معذرتمیخوام
س:دیگه دیره مین یونگی
س:
کفشام رو زود پوشیدمو رفتم ولی حتی از پشتممنیومد...
رفتم تاکسی گرفتن و رفتمپیش مامانم بهش قضیه (نمد درسته یا نه)رو گفتم و گفکه کار اشتباه تو شوگا بوده و قراره
اشتی کنیم و بلابلا
صبح پاشدم و به حاطر حرص دادن به شدگا ارایش کردمو به خودم قشنگگگ رسیدم تو اینه به خودمنگاه کردمو یه چشمک زدمو رفتم
ش:
دیشب از گریه حتی نتوستم درست حسابی بخوابم وقتی وارد شدم سیاسا رو نمیکت یکی از پسرا نشیته بود و داشت میخندید اونننن.......اههههههههه
۳۷.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.