عشق دنباله دار 《☆》پارت۱۹
عشق دنباله دار 《☆》پارت۱۹
لیا:شما نمیاین؟/با تهیونگه
ته:نه من با ماشین خودم میرم ارا مراقب خودت باش
ارا:باشه
ته:خداحافظ
و راه افتادیم رفتیم عمارت رفتم تو
÷کجا بودی هرزه هاااا
ارا:با دوستام بودم
÷دیگه حق نداری بری بیرون فهمیدی؟؟
ارا:باشه
÷راه بیوفت ببینم من با تو هنوز کار دارم
موهامو کشید
ارا:ولمم کننن/جیغ
÷خفه شوووو هرزهههههههه/عربده
÷تو آدم نیستی کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدی کاش میمردی/داد
ارا:مگه من چیکار کردم هااا/گریه
یه سیلی بهم زد که گوشه لبم خون اومد
÷هرزه الان حالیت میکنم
اجوما: ارباب لطفا ولش کنین
÷اجوما دخالت نکن
بردتم طبقه بالا تو اتاق خودش در رو قفل کرد و کمربندشو در اورد
÷صدات در بیاد محکمتر میزنم
ارا:/اروم اشک ریختن
شروع کرد زدنم
ارا:ایییی/گریه و داد
÷خفه شو هرزه خفه شووووو/عربده
ارا:/فقط گریه
بعد ۱ ساعت زدنم دیگه بدنم رو حس نمیکردم کبود و قرمز شده بودم اومد از گلوم گرفت بلندم کرد چسبوند به دیوار
÷هرزه دیگه صداتو بالا نمیبری هااا فهمیدییی/عربده
نفسم داشت بند میومد
تق تق
اجوما: ارباب لطفا ولش کنین
÷اگه یبار دیگه بری بیرون انقد میزنم که خون بالا بیاری/داد
(داداش دخترت مرد دیگه چی میگی اخه😐🤨)
دستاشو ول کرد که افتادم رو زمین
ارا:/سرفه میکنه
در رو باز کرد و رفت
اجوما: دخترم خوبی
لیا:ارا خوبی
سرمو بالا پایین کروم بردنم اتاقم
اجوما: لیا زخمای ارا رو پانسمان کن لباسشم عوض کن من برم اتاق ارباب رو تمیز کنم
لیا:باشه
اجوما رفت و لیا داشت زخمامو پانسمان میکرد
لیا:ارا جونم حرفای باباتو جدی نگیر از سر اعصبانیت اینا رو گفت
ارا:.....
لیا:ارا
ارا:میخوام تنها باشم
لیا بدون هیچ حرفی رفت بیرون که اشکام دراومد
ارا:عوضی ازت متنفرممم متنفرر/گریه
حرفاش تو سرم اکو میشد
.
تو آدم نیستی کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدی کاش میمردی
.
شاید اگه نبودم بهتر میشد اشکامو پاک کردم درسامو نوشتم ساعت ۱۲ شد رفتم خوابیدم
تهیونگ ویو:
فهمیدم ارا مدرسه رو پیچونده دنبالش کردم دیدم رفته به یه روستایی(اتفاقات تکرار شد)توی سردخانه بودیم دیگه بی حس شده بودم که دونفر اومدن بعد بیهوش شدم وقتی چشمامو باز کردم توی بیمارستان بودم
لیا:حالتون خوبه
ته:بله..شما کی هستین
لیا:من دوست آرام
ته:آها ارا کجاست حالش خوبه
لیا:هنوز بیهوشه
ته:میگم شما که دوست آرایی از گذشتش خبر داری
لیا:امم خب من تازه باهاش دوست شدم از گذشتش چیزی نمیدونم ولی میدونم پدر سختگیری داره الانم باید سریع بره خونه وگرنه خون به پا میشه
ته:چی
لیا:.هیچی ولش کن میگم من باید برن دارو ارا رو بگیرم میشه پیشش باشی تا من بیام
ته:باشه
لیا:ممنون
ته:خواهش میکنم
دختره رفت منم رفتم کنار تخت ارا که یهو.....
.
.
از فیک لذت ببرید✌️
لیا:شما نمیاین؟/با تهیونگه
ته:نه من با ماشین خودم میرم ارا مراقب خودت باش
ارا:باشه
ته:خداحافظ
و راه افتادیم رفتیم عمارت رفتم تو
÷کجا بودی هرزه هاااا
ارا:با دوستام بودم
÷دیگه حق نداری بری بیرون فهمیدی؟؟
ارا:باشه
÷راه بیوفت ببینم من با تو هنوز کار دارم
موهامو کشید
ارا:ولمم کننن/جیغ
÷خفه شوووو هرزهههههههه/عربده
÷تو آدم نیستی کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدی کاش میمردی/داد
ارا:مگه من چیکار کردم هااا/گریه
یه سیلی بهم زد که گوشه لبم خون اومد
÷هرزه الان حالیت میکنم
اجوما: ارباب لطفا ولش کنین
÷اجوما دخالت نکن
بردتم طبقه بالا تو اتاق خودش در رو قفل کرد و کمربندشو در اورد
÷صدات در بیاد محکمتر میزنم
ارا:/اروم اشک ریختن
شروع کرد زدنم
ارا:ایییی/گریه و داد
÷خفه شو هرزه خفه شووووو/عربده
ارا:/فقط گریه
بعد ۱ ساعت زدنم دیگه بدنم رو حس نمیکردم کبود و قرمز شده بودم اومد از گلوم گرفت بلندم کرد چسبوند به دیوار
÷هرزه دیگه صداتو بالا نمیبری هااا فهمیدییی/عربده
نفسم داشت بند میومد
تق تق
اجوما: ارباب لطفا ولش کنین
÷اگه یبار دیگه بری بیرون انقد میزنم که خون بالا بیاری/داد
(داداش دخترت مرد دیگه چی میگی اخه😐🤨)
دستاشو ول کرد که افتادم رو زمین
ارا:/سرفه میکنه
در رو باز کرد و رفت
اجوما: دخترم خوبی
لیا:ارا خوبی
سرمو بالا پایین کروم بردنم اتاقم
اجوما: لیا زخمای ارا رو پانسمان کن لباسشم عوض کن من برم اتاق ارباب رو تمیز کنم
لیا:باشه
اجوما رفت و لیا داشت زخمامو پانسمان میکرد
لیا:ارا جونم حرفای باباتو جدی نگیر از سر اعصبانیت اینا رو گفت
ارا:.....
لیا:ارا
ارا:میخوام تنها باشم
لیا بدون هیچ حرفی رفت بیرون که اشکام دراومد
ارا:عوضی ازت متنفرممم متنفرر/گریه
حرفاش تو سرم اکو میشد
.
تو آدم نیستی کاش هیچ وقت بدنیا نمیومدی کاش میمردی
.
شاید اگه نبودم بهتر میشد اشکامو پاک کردم درسامو نوشتم ساعت ۱۲ شد رفتم خوابیدم
تهیونگ ویو:
فهمیدم ارا مدرسه رو پیچونده دنبالش کردم دیدم رفته به یه روستایی(اتفاقات تکرار شد)توی سردخانه بودیم دیگه بی حس شده بودم که دونفر اومدن بعد بیهوش شدم وقتی چشمامو باز کردم توی بیمارستان بودم
لیا:حالتون خوبه
ته:بله..شما کی هستین
لیا:من دوست آرام
ته:آها ارا کجاست حالش خوبه
لیا:هنوز بیهوشه
ته:میگم شما که دوست آرایی از گذشتش خبر داری
لیا:امم خب من تازه باهاش دوست شدم از گذشتش چیزی نمیدونم ولی میدونم پدر سختگیری داره الانم باید سریع بره خونه وگرنه خون به پا میشه
ته:چی
لیا:.هیچی ولش کن میگم من باید برن دارو ارا رو بگیرم میشه پیشش باشی تا من بیام
ته:باشه
لیا:ممنون
ته:خواهش میکنم
دختره رفت منم رفتم کنار تخت ارا که یهو.....
.
.
از فیک لذت ببرید✌️
۲.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.