𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۳ پارت ۳۰
ته_چرا نمیشد؟
_چون من عاشقتم اگه تو نباشی من یک لحظه توی اون کمپانی نمیتونم نفس بکشم چون تو شدی کسی که جونم بهش وصله میفهمی؟مثل دیوونه ها عاشقتم
ته_پس چرا بله رو نمیگی و منو راحت نمیکنی؟چرا این بلارو سرو خودت اوردی چرا منو نابود میکنی
_چون نمیتونم با این عذاب که به حاطر من همه چیت خراب شد زندگی کنم
نمیتونم هرروز باعث نابودی زندگی میلیون ها نفر بشم که خودمم جزو اونام نمیتونم
نمیتونم فقط به خاطر عشق خودم به تو ۶ نفر دیگه که خیلی برام عزیزن رو هم بسوزونم
نه_بهت گفتم من فکرشو میکنم
_پس اگه اونجوریه باشه
ته_چی باشه؟
_من به این اعتراف میکنم که عاشقتم و قبول میکنم
ته_چ.چیو؟
_ا.اینکه د.دوست دخترت باشم
ته_........
یک لحظه رفت تو شوک ولی بعدش بلند شد و اومد جلو صورتم و لباشو اروم روی لبم گذاشت و میبوسید
لذت خاصی داشت حتی بیشتر از اولین بوسه ای که رادوین بهم داد
گفتم رادوین اون ینی چیکار میکنه؟
مطمئنم دیگه عاشقم نیست و منو فرامو کرده........بهتر وقتی من دیگه عاشقش نیستم
(خب بچه ها از ایران بگم که رادوین به گفته ی خود ا.ت دیگه عاشقش نیست پس بیخیال رادوین شین)
شیرینی لباش تو کل بدنم تزریق شد
وقتی ازم جدا شد قلبم خیلی ارامش داشت و میدونستم که این عشقی بود که منو اونو بهم میرسوند و بینمون برقرار بود
ته_الان خیلی حس ارامش میکنم
_منم........تهیونگ؟
ته_جانم؟
_ا.اگه بنگ پیدینیم این قضیه رو قوبل نکنه چی؟اگه بگه فردا پس فردا برامون بد میشه چی؟
ته_من باهاش حرف میزنم حتما قبول میکنه نگران نباش
_باشه
همون موقع دکتر اومد داخل
دکتر_خب اقای کیم تهیونگ مثل اینکه دوست دخترتون حالش خیلی خوبه
ته_اره اقای دکتر
_دکتر لطفا منو مرخص کنین متنفرم از محیط بیمارستان
دکتر_اومدم همینو بگم اقای کیم بیان کارای ترخیص رو انجام بدن پرستار باد دستتون رو عوض کنه تا اون موقع بعد مرخص میشین
_خیلی خوبه خلاص میشم از اینا
ته_پس من میرم
تهیونگ و دکتر رفتن پرستار جوونی اومد سمتم اا باندمو عوض کنه
پرستار_چرا این کارو با دستت کردی؟
_اخه عاشق شدم
پرستار_عجب بابا مگه کی که عاشق میشه این کارو میکنه؟
باند دستمو عوض کرد
پرستار_بیخیال عاشقی درد سر داره امیدوارم حالت بهتر شه
_ممنون
رفت بعدش تهیونگ اومد یک پلاستیک دستش بود
_اون چیه؟
ته_لباس
از توش یک تیصرت مشکی در اورد یهو جلو چشمای من تیشرت خونی رو از تنش در اورد و لخت شد
_یااااااااا بی تربیت زشته خجالت بکش
ته_از کی خجالت بکشم از تو؟تو که دوست دخترمی دیگه
_هرچییی بازم خجالت داره
تیشرت و تنش کرد منم از تخت بلند شدم لباسمو پشت به تهیونگ که چشماشو به زور من بسته بود عوض کردم
_خب بریم
لباسم یک یقه اسکی صورتی با شلوار لی بود
با اژانس رفتیم کمپانی...........
_چون من عاشقتم اگه تو نباشی من یک لحظه توی اون کمپانی نمیتونم نفس بکشم چون تو شدی کسی که جونم بهش وصله میفهمی؟مثل دیوونه ها عاشقتم
ته_پس چرا بله رو نمیگی و منو راحت نمیکنی؟چرا این بلارو سرو خودت اوردی چرا منو نابود میکنی
_چون نمیتونم با این عذاب که به حاطر من همه چیت خراب شد زندگی کنم
نمیتونم هرروز باعث نابودی زندگی میلیون ها نفر بشم که خودمم جزو اونام نمیتونم
نمیتونم فقط به خاطر عشق خودم به تو ۶ نفر دیگه که خیلی برام عزیزن رو هم بسوزونم
نه_بهت گفتم من فکرشو میکنم
_پس اگه اونجوریه باشه
ته_چی باشه؟
_من به این اعتراف میکنم که عاشقتم و قبول میکنم
ته_چ.چیو؟
_ا.اینکه د.دوست دخترت باشم
ته_........
یک لحظه رفت تو شوک ولی بعدش بلند شد و اومد جلو صورتم و لباشو اروم روی لبم گذاشت و میبوسید
لذت خاصی داشت حتی بیشتر از اولین بوسه ای که رادوین بهم داد
گفتم رادوین اون ینی چیکار میکنه؟
مطمئنم دیگه عاشقم نیست و منو فرامو کرده........بهتر وقتی من دیگه عاشقش نیستم
(خب بچه ها از ایران بگم که رادوین به گفته ی خود ا.ت دیگه عاشقش نیست پس بیخیال رادوین شین)
شیرینی لباش تو کل بدنم تزریق شد
وقتی ازم جدا شد قلبم خیلی ارامش داشت و میدونستم که این عشقی بود که منو اونو بهم میرسوند و بینمون برقرار بود
ته_الان خیلی حس ارامش میکنم
_منم........تهیونگ؟
ته_جانم؟
_ا.اگه بنگ پیدینیم این قضیه رو قوبل نکنه چی؟اگه بگه فردا پس فردا برامون بد میشه چی؟
ته_من باهاش حرف میزنم حتما قبول میکنه نگران نباش
_باشه
همون موقع دکتر اومد داخل
دکتر_خب اقای کیم تهیونگ مثل اینکه دوست دخترتون حالش خیلی خوبه
ته_اره اقای دکتر
_دکتر لطفا منو مرخص کنین متنفرم از محیط بیمارستان
دکتر_اومدم همینو بگم اقای کیم بیان کارای ترخیص رو انجام بدن پرستار باد دستتون رو عوض کنه تا اون موقع بعد مرخص میشین
_خیلی خوبه خلاص میشم از اینا
ته_پس من میرم
تهیونگ و دکتر رفتن پرستار جوونی اومد سمتم اا باندمو عوض کنه
پرستار_چرا این کارو با دستت کردی؟
_اخه عاشق شدم
پرستار_عجب بابا مگه کی که عاشق میشه این کارو میکنه؟
باند دستمو عوض کرد
پرستار_بیخیال عاشقی درد سر داره امیدوارم حالت بهتر شه
_ممنون
رفت بعدش تهیونگ اومد یک پلاستیک دستش بود
_اون چیه؟
ته_لباس
از توش یک تیصرت مشکی در اورد یهو جلو چشمای من تیشرت خونی رو از تنش در اورد و لخت شد
_یااااااااا بی تربیت زشته خجالت بکش
ته_از کی خجالت بکشم از تو؟تو که دوست دخترمی دیگه
_هرچییی بازم خجالت داره
تیشرت و تنش کرد منم از تخت بلند شدم لباسمو پشت به تهیونگ که چشماشو به زور من بسته بود عوض کردم
_خب بریم
لباسم یک یقه اسکی صورتی با شلوار لی بود
با اژانس رفتیم کمپانی...........
۱۱.۱k
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.