❦𝐩𝐚𝐫𝐭𝟏𝟓❦
لپ تاپو روی تخت گذاشتمو و خم شدم که به زخمم نگاه کنم خیلی بزرگ نبود اما خون میومد و سوزش داشت و یکم بالا ی تر از اون کبود شده بود اهی کشیدم و ایستادم
بعد از بازرسی زخمم صاف ایستادم و لنگ لنگ کنان سمت حموم اتاقم رفتم
بعد از شستن و ضد عفونی کردم پام بهش پماد زدمو با چسب زخم پوشوندم
روی با احتیاط روی تخت نشستم و لپ تاپ و روی پام هام گذاشت روشن کردم که بک گراند دارکش عکس خودش بود نمایان شده
چند لحظه بهش خیره شدم اما طولی نکشید که به سرعت بستمش و چشمام روی هم گذاشتم
نفس عمیقی کشیدم و نالیدم"این چی بود؟ چه خود شیفته"
نفسى کشیدم و دوباره بازش کردم سعی کردم به اون چشما و لبای قلوه ای دقت نکنم و فقط فیلمم و سرچ کنم
وارد گوگل شدم و یکی از فیلم ترسناک هایی که دوست داشتم رو سرچ کنم از اونجایی که خیلی طرفداره فیلم ترسناک بودم و همه رو دیده بودم پس باید تکراری نگاه میکردم
احضار رو سرچ کردم و روش کلیک کردم و منتظر شدم تا پلی بشه بعد از باز شدنش تیتراژش شروع شد که در هم باز شد
هانا که بنظر میرسید و یه فروشگاه و تیغ زد وارد شد و خورإکی هارو روی تخت ریخت
با بهت بهش نگاه کردم و گفتم یونا"تو اینقدر میخوری؟"
درحالی که کنارم روی تخت میخزید گفت "نگران نباش تا صبح کمم میاریم"
چشمام که چهارتا شده بود گفتم یونا"صبححح؟"
سری تمون داد و گفت هانا"آره تو که بیکاری منم که بیکارم پس خواب واجب نیست میخوام تا صبح بترکونیم"
دیگه هیچی نگفتم و به یه باشه تمومش کردم
هانا خم شد بسته چیپس فلفلی رو برداشت و باز کرد یک برگ داخل دهنش گذاشت که به سرفه افتاد چند باری به کمرش زدم تا خوب شد
هانا"شتتتتت خیلی تنده"
یونا" خوب غلط میکنی وقتی نمیتونی میخوری"
هانا" خواستم خودمو بالا بگیرم"
هانا هانا فلفلی و کنار گذاشت و نمکی و برداشت که خندم گرفت هانا ضربه ای به دستم زد که سعی کردم خندمو بخورم فیلم و پلی کردم و صداش رو زیاد کردم و لامپ هاروم خاموش کردم که صدای ناراضیه هانا بلند شد
هانا" یااا چکارمیکنی؟"
چراغ خواب کنار تخت و هم خاموش کردم و تو جام برگشتم و جواب هانارو دادم
یونا"این مزه فیلم ترسناکه"
هانا"مگه فیلم ترسناکه؟"
یونا"اوهم اونم چجور"
هانا"یااا من همینطوریشم خواب نمیرم"
یونا"یااا بچه که نیستی بعدم خودم خوابت میکنم"
هانا خنده کرده و دستاشو دورم حلقه کرد اول شوکه بهش نگاه کردم اما از اینکه اینقدر احساس راحتی باهام میکرد و اعتماد داشت خنده ای کردمو و نگاهمو به فیلم دادم
بعد از بازرسی زخمم صاف ایستادم و لنگ لنگ کنان سمت حموم اتاقم رفتم
بعد از شستن و ضد عفونی کردم پام بهش پماد زدمو با چسب زخم پوشوندم
روی با احتیاط روی تخت نشستم و لپ تاپ و روی پام هام گذاشت روشن کردم که بک گراند دارکش عکس خودش بود نمایان شده
چند لحظه بهش خیره شدم اما طولی نکشید که به سرعت بستمش و چشمام روی هم گذاشتم
نفس عمیقی کشیدم و نالیدم"این چی بود؟ چه خود شیفته"
نفسى کشیدم و دوباره بازش کردم سعی کردم به اون چشما و لبای قلوه ای دقت نکنم و فقط فیلمم و سرچ کنم
وارد گوگل شدم و یکی از فیلم ترسناک هایی که دوست داشتم رو سرچ کنم از اونجایی که خیلی طرفداره فیلم ترسناک بودم و همه رو دیده بودم پس باید تکراری نگاه میکردم
احضار رو سرچ کردم و روش کلیک کردم و منتظر شدم تا پلی بشه بعد از باز شدنش تیتراژش شروع شد که در هم باز شد
هانا که بنظر میرسید و یه فروشگاه و تیغ زد وارد شد و خورإکی هارو روی تخت ریخت
با بهت بهش نگاه کردم و گفتم یونا"تو اینقدر میخوری؟"
درحالی که کنارم روی تخت میخزید گفت "نگران نباش تا صبح کمم میاریم"
چشمام که چهارتا شده بود گفتم یونا"صبححح؟"
سری تمون داد و گفت هانا"آره تو که بیکاری منم که بیکارم پس خواب واجب نیست میخوام تا صبح بترکونیم"
دیگه هیچی نگفتم و به یه باشه تمومش کردم
هانا خم شد بسته چیپس فلفلی رو برداشت و باز کرد یک برگ داخل دهنش گذاشت که به سرفه افتاد چند باری به کمرش زدم تا خوب شد
هانا"شتتتتت خیلی تنده"
یونا" خوب غلط میکنی وقتی نمیتونی میخوری"
هانا" خواستم خودمو بالا بگیرم"
هانا هانا فلفلی و کنار گذاشت و نمکی و برداشت که خندم گرفت هانا ضربه ای به دستم زد که سعی کردم خندمو بخورم فیلم و پلی کردم و صداش رو زیاد کردم و لامپ هاروم خاموش کردم که صدای ناراضیه هانا بلند شد
هانا" یااا چکارمیکنی؟"
چراغ خواب کنار تخت و هم خاموش کردم و تو جام برگشتم و جواب هانارو دادم
یونا"این مزه فیلم ترسناکه"
هانا"مگه فیلم ترسناکه؟"
یونا"اوهم اونم چجور"
هانا"یااا من همینطوریشم خواب نمیرم"
یونا"یااا بچه که نیستی بعدم خودم خوابت میکنم"
هانا خنده کرده و دستاشو دورم حلقه کرد اول شوکه بهش نگاه کردم اما از اینکه اینقدر احساس راحتی باهام میکرد و اعتماد داشت خنده ای کردمو و نگاهمو به فیلم دادم
۴۰.۹k
۰۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.