پارت ۵ فصل دوم بوک : پارتی نفرت انگیز
**دوستان قیافه و لباس میا تو پارتی مثل عکس بالا بود **
× ساکو تو ... تو اینجا چیکار میکنی ؟
○ ساتورو میا کجا هست ؟
@ رفت دست شویی
○ چیزی شده ؟
@ نمی دونم ولی حس خوبی به این پارتی ندارم .
○ می خوای برم دنبال میا ؟
@ نه خودش میاد
○ باشه
■ اون دایی گاوت ... خیلی رو مخ منه
×بهتر مراقب حرف دهنت باشی وگرنه
■ وگرنه چی ؟
× میمیری
■ وای خدای من ترسیدم
× هر قدمی که اون نزدیک تر میشد من عقب تر میرفتم و یه دفعه پاهام رسید به دیوار
× تا خواستم جیغ بزنم .... دهنمو نگه داشت
دستشو گذاشت روی گردنم می خواست منو خفه کنه
هر چه قدر دست و پا میزدم
فایده نداشت
@ خیلی دیر نکرده
○ چرا
@ من میرم دنبالش میام
@ میا
■ اه شت صدای اون مرتیکه هست
@ میا______
■جلو تر بیای با همین چاقو رگ گردنشو می برم
@ اروم باش پسر جون ....
@ بگو چی میخوای من بهت میدم
■ این دخترو
@ خیلی عصبانی بودم ... مدام خودمو لعنت میکردم
× اون احمق داره چیکار میکنه .....
× ولم کن
■ خفه شو
چی شد میخواستی منو بکشی ؟؟
@ اروم باش اون چاقو رو بیار پایین
○ ساتورو چرا دیر.....
○ میا ... اینجا چه خبره .... پسر جون مگه دیوونه شدی
× نمی دونم چی شد یه دفعه دایی خنده های شیطانی کرد
@ تو ... تو ... می خوای اونو بکشی
× تا خواست چاقو رو فرو کنه
دایی چاقو رواز دستش گرفت
و پسره رو بیهوش کرد
@ سوگورو برو یه لیوان آب بیار
@ تو حالت خوبه میا ؟
× نه خوب نیستم
@ بیا بغلت کنم ... خیلی ترسیدی ؟
× میترسیدم منو بکشه
@ چی برای خودت فکر کردی
تا وقتی مم این جا باشم اتفاقی برات نمی افته
× الان فقط میخوام بخوابم
@ باشه بزار عمو سوگورو یه آب بیاره
بعدش که آب رو خوردی برو تو ماشین
پرنسس اگه خواستی بخوابی بخواب
باشه ؟
× باشه..
○ بفرمایید اینم از آب
.. الان بهتری
× اره .. وقتی دایی دید گردنم زخم شده
خیلی عصبانی تر شد
و گفت : عزیزم برو تو ماشین بشین منو عمو سوگورو الان میایم
× باشه
× ساکو تو ... تو اینجا چیکار میکنی ؟
○ ساتورو میا کجا هست ؟
@ رفت دست شویی
○ چیزی شده ؟
@ نمی دونم ولی حس خوبی به این پارتی ندارم .
○ می خوای برم دنبال میا ؟
@ نه خودش میاد
○ باشه
■ اون دایی گاوت ... خیلی رو مخ منه
×بهتر مراقب حرف دهنت باشی وگرنه
■ وگرنه چی ؟
× میمیری
■ وای خدای من ترسیدم
× هر قدمی که اون نزدیک تر میشد من عقب تر میرفتم و یه دفعه پاهام رسید به دیوار
× تا خواستم جیغ بزنم .... دهنمو نگه داشت
دستشو گذاشت روی گردنم می خواست منو خفه کنه
هر چه قدر دست و پا میزدم
فایده نداشت
@ خیلی دیر نکرده
○ چرا
@ من میرم دنبالش میام
@ میا
■ اه شت صدای اون مرتیکه هست
@ میا______
■جلو تر بیای با همین چاقو رگ گردنشو می برم
@ اروم باش پسر جون ....
@ بگو چی میخوای من بهت میدم
■ این دخترو
@ خیلی عصبانی بودم ... مدام خودمو لعنت میکردم
× اون احمق داره چیکار میکنه .....
× ولم کن
■ خفه شو
چی شد میخواستی منو بکشی ؟؟
@ اروم باش اون چاقو رو بیار پایین
○ ساتورو چرا دیر.....
○ میا ... اینجا چه خبره .... پسر جون مگه دیوونه شدی
× نمی دونم چی شد یه دفعه دایی خنده های شیطانی کرد
@ تو ... تو ... می خوای اونو بکشی
× تا خواست چاقو رو فرو کنه
دایی چاقو رواز دستش گرفت
و پسره رو بیهوش کرد
@ سوگورو برو یه لیوان آب بیار
@ تو حالت خوبه میا ؟
× نه خوب نیستم
@ بیا بغلت کنم ... خیلی ترسیدی ؟
× میترسیدم منو بکشه
@ چی برای خودت فکر کردی
تا وقتی مم این جا باشم اتفاقی برات نمی افته
× الان فقط میخوام بخوابم
@ باشه بزار عمو سوگورو یه آب بیاره
بعدش که آب رو خوردی برو تو ماشین
پرنسس اگه خواستی بخوابی بخواب
باشه ؟
× باشه..
○ بفرمایید اینم از آب
.. الان بهتری
× اره .. وقتی دایی دید گردنم زخم شده
خیلی عصبانی تر شد
و گفت : عزیزم برو تو ماشین بشین منو عمو سوگورو الان میایم
× باشه
۳.۳k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.