pt:¹⁴ ♡bad boy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تهیونگ رفتن داخل»
ا/ت ویو:
تا رفتم داخل با دیدن فرد روبه روم از خوشحالی خشکم زد
ا/ت: اِرن
ارن: البته خانم خوشگله خودمم
ا/ت:«سری پرید بغل ارن» وایی بستییی اینجا چیکار میکنی «منظور از بستی: دوست صمیمی»
ارن: اخ بابا گردنمو ول کن اومدم ببینمت سوال داره؟
ا/ت: امم حالا با کی اومدی؟
ارن: با مامان بابات
ا/ت: اوو
تهیونگ: اهم
«ا/ت و ارن به سمت صدا برگشتن»
ارن: نمیخوای معرفی کنی؟
ا/ت: اهم خب تهیونگ این ارن ارن اینم تهیونگ
ارن و تهیونگ: خوشبختم «دست دادن»
ارن: خب سرپا نباشید بیاین بشینیم
«رفتن نشستن»
مامان: او دخترم سلام
پدر: سلام خانم خوشگله معرفی نمیکنی؟!
البته فکرکنم بشناسم
ا/ت: واقعا تهیونگو میشناسی؟
پدر: اره باباش دوستمه چطوری پسرم؟
تهیونگ: مرسی شما چطوری
پدر: شما خوب باشی مام خوبیم
ارن: خب شغلت چیه پسر جون؟
تهیونگ: بنظرت بیشتر تو پسر جون نیستی!
ارن: چطور مگه میشناسیم
تهیونگ: هه مگه میشه من کسی رو نشناسم؟
ارن: هوم
مامان: من دارم اشتباه میبینم یا شما ها واقعا شبیه گربه و موش یقه همو میگیرن؟
تهیونگ و ارن: ببخشید
ا/ت: خب من میرم اتاقم شما به جهروبحصتون برسین«نمدونم درست مینویسم یا ن»
«ا/ت رفت بالا اتاقش و ارن هم دنبالش رفت ولی تهیونگ نتونست بره چون بابای ا/ت داشت سوال پیچش میکرد»
ا/ت ویو:
رفتم اتاقم که ارن هم پشت سرم اومد.
ارن: هی هی ا/تت وایسا ببینم
ا/ت: جونم بستی
ارن: این پسر دوست پسرته اره؟
ا/ت: اره چرا؟
ارن: نبینم دیگه دورت بپلکه
ا/ت: چرااا؟
ارن: ایشون رئیس بزرگ ترین باند مافیا کره هس
ا/ت: ههه چرت و پرت نگو
ارن: چرتو پرت نیست الانم میخوام برای اخرین بار بری خونش و واسم مدرک جور کنی
ا/ت: چ.. چی چی میگی من هنوز حرف قبلی رو هندل نکردم بعد بعدیو میاری
ارن: همین که گفتم امشب واست پیامک میفرستم بهت میگم چیکار کنی
«و رفت»
ا/ت ویو:
رفتم و خودم رو روی تخت انداختم و اصلا با خودم نگفتم چرا انقدر خطرناکه من از همیناش خوشم میاد خودم بو برده بودم
انقدر فکر کردم که خوابم برد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایتتتت🙂💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تهیونگ رفتن داخل»
ا/ت ویو:
تا رفتم داخل با دیدن فرد روبه روم از خوشحالی خشکم زد
ا/ت: اِرن
ارن: البته خانم خوشگله خودمم
ا/ت:«سری پرید بغل ارن» وایی بستییی اینجا چیکار میکنی «منظور از بستی: دوست صمیمی»
ارن: اخ بابا گردنمو ول کن اومدم ببینمت سوال داره؟
ا/ت: امم حالا با کی اومدی؟
ارن: با مامان بابات
ا/ت: اوو
تهیونگ: اهم
«ا/ت و ارن به سمت صدا برگشتن»
ارن: نمیخوای معرفی کنی؟
ا/ت: اهم خب تهیونگ این ارن ارن اینم تهیونگ
ارن و تهیونگ: خوشبختم «دست دادن»
ارن: خب سرپا نباشید بیاین بشینیم
«رفتن نشستن»
مامان: او دخترم سلام
پدر: سلام خانم خوشگله معرفی نمیکنی؟!
البته فکرکنم بشناسم
ا/ت: واقعا تهیونگو میشناسی؟
پدر: اره باباش دوستمه چطوری پسرم؟
تهیونگ: مرسی شما چطوری
پدر: شما خوب باشی مام خوبیم
ارن: خب شغلت چیه پسر جون؟
تهیونگ: بنظرت بیشتر تو پسر جون نیستی!
ارن: چطور مگه میشناسیم
تهیونگ: هه مگه میشه من کسی رو نشناسم؟
ارن: هوم
مامان: من دارم اشتباه میبینم یا شما ها واقعا شبیه گربه و موش یقه همو میگیرن؟
تهیونگ و ارن: ببخشید
ا/ت: خب من میرم اتاقم شما به جهروبحصتون برسین«نمدونم درست مینویسم یا ن»
«ا/ت رفت بالا اتاقش و ارن هم دنبالش رفت ولی تهیونگ نتونست بره چون بابای ا/ت داشت سوال پیچش میکرد»
ا/ت ویو:
رفتم اتاقم که ارن هم پشت سرم اومد.
ارن: هی هی ا/تت وایسا ببینم
ا/ت: جونم بستی
ارن: این پسر دوست پسرته اره؟
ا/ت: اره چرا؟
ارن: نبینم دیگه دورت بپلکه
ا/ت: چرااا؟
ارن: ایشون رئیس بزرگ ترین باند مافیا کره هس
ا/ت: ههه چرت و پرت نگو
ارن: چرتو پرت نیست الانم میخوام برای اخرین بار بری خونش و واسم مدرک جور کنی
ا/ت: چ.. چی چی میگی من هنوز حرف قبلی رو هندل نکردم بعد بعدیو میاری
ارن: همین که گفتم امشب واست پیامک میفرستم بهت میگم چیکار کنی
«و رفت»
ا/ت ویو:
رفتم و خودم رو روی تخت انداختم و اصلا با خودم نگفتم چرا انقدر خطرناکه من از همیناش خوشم میاد خودم بو برده بودم
انقدر فکر کردم که خوابم برد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ☆ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایتتتت🙂💜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۴۷.۴k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.