PART 7*
PART 7*
بعد از ناهار آماده شدم ته جلوی در بود رفت پیشش
ملو : بریم ؟
ته : آره
ملو : امروز هوا خیلی خوبه
ته : حالت خوبه ؟
ملو : ( خنده )
ته : منظورم ماجرای هیت ها بود
ملو : آره خوبم سعی میکنم اهمیت ندم
ته : باشه
داشتیم قدم میزدیم که به رود خونه رسیدیم ملو : ته عکس بگیریم
ته : اوهم
چند تا عکس گرفتیم خیلی خوب شده بودن
ملو : تو خودتی ، چیزی شده ؟!
ته : عااا نه خوبم فقط فکرم مشغوله
ملو : مشغول چی ؟
ته : به وقتش بهت میگم
ملو : الان بگو لطفاً
ته : ....
ملو : خواهشاً
ته : نه دیگه اسرار نکن
ملو : نظرت چیه تا خونه مسابقه بدیم
ته : باشه ، هر کی باخت ظرف های شام رو میشوره
ملو : اوکی
بعد از کلی دویدن رسیدیم نفس ، نفس میزدیم .
ته برد و منم مجبورم ظرف های شام رو بشورم
__
داخل خونه °^°
جیمین : بلاخره اومدین ، داشتم نگران میشدم
ته : نه پس هنوز توی راهیم
جیمین : چته ، اعصاب نداری
ته : نتونستم
جیمین : یعنی نگفتی دوستش داری ؟!
ته : نه
جیمین : خیلی خب فعلا بیا بریم پایین
___
ته ویو °^°
ملودی داشت به جین هیونگ کمک میکرد که میز رو بچینن داشتم نگاه اش میکردم
ملو : ته !
ته : بله
ملو : برو نامجون هیونگ و یونگی هیونگ رو صدا کن بیان شام داخل حیاط ان
ته : باشه
رفتم حیاط مشغول صحبت کردن بودن
ته : شام آماده اس
یونگی : اومدیم
___
سر میز شام °^°
ملو : امروز خیلی خوب بود
جین : از صبح بیرونی اونم وسط طبیعت معلومه خوش میگذره .
نامجون : هیونگ غذا خیلی خوشمزه اس ممنون
جین : میدونم ، نوش جان
ته : تازه بهترین بخشش اینجاست که ملودی ظرف ها رو میشوره
ملو : کوک کمکم میکنه
کوک : یادم نمیاد همچنین قولی داده باشم
بعد از ناهار آماده شدم ته جلوی در بود رفت پیشش
ملو : بریم ؟
ته : آره
ملو : امروز هوا خیلی خوبه
ته : حالت خوبه ؟
ملو : ( خنده )
ته : منظورم ماجرای هیت ها بود
ملو : آره خوبم سعی میکنم اهمیت ندم
ته : باشه
داشتیم قدم میزدیم که به رود خونه رسیدیم ملو : ته عکس بگیریم
ته : اوهم
چند تا عکس گرفتیم خیلی خوب شده بودن
ملو : تو خودتی ، چیزی شده ؟!
ته : عااا نه خوبم فقط فکرم مشغوله
ملو : مشغول چی ؟
ته : به وقتش بهت میگم
ملو : الان بگو لطفاً
ته : ....
ملو : خواهشاً
ته : نه دیگه اسرار نکن
ملو : نظرت چیه تا خونه مسابقه بدیم
ته : باشه ، هر کی باخت ظرف های شام رو میشوره
ملو : اوکی
بعد از کلی دویدن رسیدیم نفس ، نفس میزدیم .
ته برد و منم مجبورم ظرف های شام رو بشورم
__
داخل خونه °^°
جیمین : بلاخره اومدین ، داشتم نگران میشدم
ته : نه پس هنوز توی راهیم
جیمین : چته ، اعصاب نداری
ته : نتونستم
جیمین : یعنی نگفتی دوستش داری ؟!
ته : نه
جیمین : خیلی خب فعلا بیا بریم پایین
___
ته ویو °^°
ملودی داشت به جین هیونگ کمک میکرد که میز رو بچینن داشتم نگاه اش میکردم
ملو : ته !
ته : بله
ملو : برو نامجون هیونگ و یونگی هیونگ رو صدا کن بیان شام داخل حیاط ان
ته : باشه
رفتم حیاط مشغول صحبت کردن بودن
ته : شام آماده اس
یونگی : اومدیم
___
سر میز شام °^°
ملو : امروز خیلی خوب بود
جین : از صبح بیرونی اونم وسط طبیعت معلومه خوش میگذره .
نامجون : هیونگ غذا خیلی خوشمزه اس ممنون
جین : میدونم ، نوش جان
ته : تازه بهترین بخشش اینجاست که ملودی ظرف ها رو میشوره
ملو : کوک کمکم میکنه
کوک : یادم نمیاد همچنین قولی داده باشم
۴.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.