دختر خوانده ی هیولا پارت بیست و یک
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت بیست و یک•••
"الیزابت"
با سرعت تمام به سمت خونه میدویدم طوری که برای رد شدن از عرض خیابون دور و ورم رو هم نگاه نکردم. اون چی بود...؟ اون کار من بود؟ غیر ممکنه.. باید به شدو و سونیک بگم.
سریع درو باز کردمو و با یه حرکت پریدم تو خونه. درو بستم و تکیه دادم به پشت در.
طوری نفس نفس میزدم که انگار النا افتاده بود دنبالم.
تیلز که نشسته بود رو مبل تا منو دید خشکش زد.
- ام.. سلام.
تیلز- سلام.. چرا نفس نفس میزنی؟ دویدی؟ چیزی شده؟
- نه هیچی نشده. من باید برم تو اتاقم.
تیلز- باشه.. فقط...
- بله؟
تیلز- نمیای کارگاه؟
- چرا میام.
تیلز- باشه پس چند دقیقه دیگه بیا.
- باشه.
بدو بدو پله هارو رفتم بالا و رفتم تو اتاقم.
سونیک و امی و شدو خونه نبودن... دقیقا همونایی که میخواستم باهاشون حرف بزنم..
•••پارت بیست و یک•••
"الیزابت"
با سرعت تمام به سمت خونه میدویدم طوری که برای رد شدن از عرض خیابون دور و ورم رو هم نگاه نکردم. اون چی بود...؟ اون کار من بود؟ غیر ممکنه.. باید به شدو و سونیک بگم.
سریع درو باز کردمو و با یه حرکت پریدم تو خونه. درو بستم و تکیه دادم به پشت در.
طوری نفس نفس میزدم که انگار النا افتاده بود دنبالم.
تیلز که نشسته بود رو مبل تا منو دید خشکش زد.
- ام.. سلام.
تیلز- سلام.. چرا نفس نفس میزنی؟ دویدی؟ چیزی شده؟
- نه هیچی نشده. من باید برم تو اتاقم.
تیلز- باشه.. فقط...
- بله؟
تیلز- نمیای کارگاه؟
- چرا میام.
تیلز- باشه پس چند دقیقه دیگه بیا.
- باشه.
بدو بدو پله هارو رفتم بالا و رفتم تو اتاقم.
سونیک و امی و شدو خونه نبودن... دقیقا همونایی که میخواستم باهاشون حرف بزنم..
۳.۴k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.