Part 7
دستش رو روی رگش گذاشت و نبضش رو چک کرد. ضربان قلب و نبضش عادی پس چه اتفاقی افتاده بود؟
با تکونی که جیسونگ خورد دست از فکر کردن برداشت و تنها احتمالی که میداد رو بررسی کرد
-دهنت رو باز کن
جیسونگ که تازه از خواب بیدار شده بود و هنوز گیج بود با تعجب گفت
-ها؟
- میگم دهنت رو باز کن باید یه چیزی رو ببینم
لحن مینهو به قدری جدی بود که کاملا قانعش کرد و بدون سوال دیگه ای دهنش رو کمی باز کرد
مینهو بعد از بررسی گلوی جیسونگ گفت
-آپنه ی خواب داری
جیسونگ که از حرفای منیهو سر درنمیاورد پرسید: چی؟
-نفست تو خواب قطع میشه مثل آسم میمونه. خیلیم خطرناکه اگر درمانش نکنی میمیری
جیسونگ با شوکی که بهش وارد شد ترسیده گفت
-چییی؟ من هنوز جووونم نمیخوام بمیرمم
مینهو که یه کم اغراق کرده بود گفت: خب حالا..نمیمیری ولی بازم باید درمانش کنی...بهت کمک میکنم زودتر خوب شی
>>>>>>
همونطور که محصولات پوستی مختلف رو به پوستش میزد و با اهنگ مورد علاقش میخوند از تو اینه نگاهی به هیونجین که با نیشخند بزرگی نگاهش میکرد انداخت
-چته چرا اینجوری نگا میکنی؟
-هیچی، فقط زیادی خوشگل شدی
سعی کرد ریکشنی نشون نده اما نتونست و لبخندی روی لبش شکل گرفت.
-کجا میری؟
-میرم پیش جیسونگ
هیونجین هوفی کشید و گفت:کم کم داره بهش حسودیم میشه
فلیکس متعجب برگشت و گفت: وا..حسودی چرا؟
-حس میکنم دیگه بهم اهمیت نمیدی
فلیکس وایساد و شوکه سمت هیونجین برگشت
-چرا همچین فکری میکنی؟..اصن بیا فردا بریم گردش
هیونجین لبخندی از روی رضایت زد و فلیکس ادامه داد
-با جیسونگ و مینهو هیونگ
با تکونی که جیسونگ خورد دست از فکر کردن برداشت و تنها احتمالی که میداد رو بررسی کرد
-دهنت رو باز کن
جیسونگ که تازه از خواب بیدار شده بود و هنوز گیج بود با تعجب گفت
-ها؟
- میگم دهنت رو باز کن باید یه چیزی رو ببینم
لحن مینهو به قدری جدی بود که کاملا قانعش کرد و بدون سوال دیگه ای دهنش رو کمی باز کرد
مینهو بعد از بررسی گلوی جیسونگ گفت
-آپنه ی خواب داری
جیسونگ که از حرفای منیهو سر درنمیاورد پرسید: چی؟
-نفست تو خواب قطع میشه مثل آسم میمونه. خیلیم خطرناکه اگر درمانش نکنی میمیری
جیسونگ با شوکی که بهش وارد شد ترسیده گفت
-چییی؟ من هنوز جووونم نمیخوام بمیرمم
مینهو که یه کم اغراق کرده بود گفت: خب حالا..نمیمیری ولی بازم باید درمانش کنی...بهت کمک میکنم زودتر خوب شی
>>>>>>
همونطور که محصولات پوستی مختلف رو به پوستش میزد و با اهنگ مورد علاقش میخوند از تو اینه نگاهی به هیونجین که با نیشخند بزرگی نگاهش میکرد انداخت
-چته چرا اینجوری نگا میکنی؟
-هیچی، فقط زیادی خوشگل شدی
سعی کرد ریکشنی نشون نده اما نتونست و لبخندی روی لبش شکل گرفت.
-کجا میری؟
-میرم پیش جیسونگ
هیونجین هوفی کشید و گفت:کم کم داره بهش حسودیم میشه
فلیکس متعجب برگشت و گفت: وا..حسودی چرا؟
-حس میکنم دیگه بهم اهمیت نمیدی
فلیکس وایساد و شوکه سمت هیونجین برگشت
-چرا همچین فکری میکنی؟..اصن بیا فردا بریم گردش
هیونجین لبخندی از روی رضایت زد و فلیکس ادامه داد
-با جیسونگ و مینهو هیونگ
۱۶۹
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.