(پارت۴۲)
ا/ت از جونگ کوک خداحافظی کرد و وارد خونه شد که یکدفعه دید چند نفر دارن با پدر ا/ت صحبت میکنن و توی برگه یادداشت میکنن مادرش همینطور داد میزنه و بقیه بهش آب قند میدن و کم مونده تا از حال بره وقتی که این صحنه هارو دید...
ا/ت:چیشده؟
پدر ا/ت:آره ببینید درست همین شکلیه موهای بلند خرمایی داره قدش متوسطه و....ا/تتتتتت تو زنده ای؟؟؟؟
مادر ا/ت:وا..وا..وای خداااا ا/تتتت تو حالت خوبه؟؟
ا/ت:ام...چرا باید نباشم؟؟پلیس برای چیه؟؟
پلیس:فکنم مشکل حل شد.
مادر ا/ت:یع...یعنی کسی تورو با خودش نبرد؟
که یادش افتاد اون قریبه با گوشی ا/ت به پدر مادرش گفته که ا/ت مال خودشه و دیگه برنمیگرده.
ا/ت:اهااااان نه من از پسش برومدم اره!!اون نتونست!البته با کمک جونگ کوک.
مادر ا/ت:چی؟؟اون به تو آسیب زد؟؟؟وای باید به پلیس بگم اره میگم میگم...
ا/ت:نههه مامان الان که میبینی خوبم.
ا/ت مشخصاتی که از اون قریبه میدونست رو به پلیس گفت تا بتونن پیداش بکنن.
فردا:
ا/ت و مادرش برای خرید بیرون رفته بودن.
مادر ا/ت:راستی دیروز گفتی که از پسش بر اومدی؟؟؟
ا/ت:آره برومدم!البته با کمک جونگ کوک اون به موقع رسید!
مادر ا/ت:وای دختر خودمی مثل خودم میمونی!!اما جونگ کوک کمکت کرد؟؟
ا/ت:اره درست به موقع رسید و من رو نجات داد!
مادر ا/ت:من حتما باید ازش تشکر کنم! اون خیلی کمک بزرگی بهمون کرد!!خیلی مهربونه!
ا/ت:چرا اینجا انقد شلوغه؟؟
مادر ا/ت:نمیدونم دوست داری ببینیم چه خبره؟
ا/ت:بریم.
..............
ا/ت:چیشده؟
پدر ا/ت:آره ببینید درست همین شکلیه موهای بلند خرمایی داره قدش متوسطه و....ا/تتتتتت تو زنده ای؟؟؟؟
مادر ا/ت:وا..وا..وای خداااا ا/تتتت تو حالت خوبه؟؟
ا/ت:ام...چرا باید نباشم؟؟پلیس برای چیه؟؟
پلیس:فکنم مشکل حل شد.
مادر ا/ت:یع...یعنی کسی تورو با خودش نبرد؟
که یادش افتاد اون قریبه با گوشی ا/ت به پدر مادرش گفته که ا/ت مال خودشه و دیگه برنمیگرده.
ا/ت:اهااااان نه من از پسش برومدم اره!!اون نتونست!البته با کمک جونگ کوک.
مادر ا/ت:چی؟؟اون به تو آسیب زد؟؟؟وای باید به پلیس بگم اره میگم میگم...
ا/ت:نههه مامان الان که میبینی خوبم.
ا/ت مشخصاتی که از اون قریبه میدونست رو به پلیس گفت تا بتونن پیداش بکنن.
فردا:
ا/ت و مادرش برای خرید بیرون رفته بودن.
مادر ا/ت:راستی دیروز گفتی که از پسش بر اومدی؟؟؟
ا/ت:آره برومدم!البته با کمک جونگ کوک اون به موقع رسید!
مادر ا/ت:وای دختر خودمی مثل خودم میمونی!!اما جونگ کوک کمکت کرد؟؟
ا/ت:اره درست به موقع رسید و من رو نجات داد!
مادر ا/ت:من حتما باید ازش تشکر کنم! اون خیلی کمک بزرگی بهمون کرد!!خیلی مهربونه!
ا/ت:چرا اینجا انقد شلوغه؟؟
مادر ا/ت:نمیدونم دوست داری ببینیم چه خبره؟
ا/ت:بریم.
..............
۹.۴k
۱۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.