😍پارت نهم 😍
جونگ کوک ویو
رفتم بیرون که دیدیم ات داره با بادیگارد ها بازی میکنه و اهمیت ندادم که دیدم رفته بالای یه درخت خیلی بلند رفتم پیشش
ات ویو
رفتم رو درخته ولی هر کاری کردم نتونستم بیام پایین که جونگ کوک رو دیدم
ات :ارباب میشه بیاین کمکم
جونگ کوک :خو چرا رفتی اون بالا
ات: داشتم بازی میکردم
جونگ کوک :خب پس شب هم اونجا بمون
ات :باشه اصن من همین بالا میخوابم
جونگ کوک: خب پس شب بخیر
ات :شب بخیر
ات :هو ی تو بیا کمکم به( بادیگارده گفت)
بادیگارد :ولی ارباب گفتن کمکتون نکنیم
ات: اون نمیفهمه
بادیگارد: ولی ما نمیتونیم کمکتون کنیم
ات :هوفف اصلا خودم میام پایین
رفتم رو یکی از شاخه های درخت خودم رو انداختم پایین
ات: آیی فک کنم پام پیچ خورد
همونطوری رفتم تو عمارت
جونگ کوک: عهه میمونمون اومد پایین
ات :آیی ولم کن جان مادرت
یه کم نودل خوردم و رفتم تو اتاقم
این داستان ادامه دارد❤❤❤❤❤🖤❤
منو کشتین انقدر گفتین پارت بزار😅
رفتم بیرون که دیدیم ات داره با بادیگارد ها بازی میکنه و اهمیت ندادم که دیدم رفته بالای یه درخت خیلی بلند رفتم پیشش
ات ویو
رفتم رو درخته ولی هر کاری کردم نتونستم بیام پایین که جونگ کوک رو دیدم
ات :ارباب میشه بیاین کمکم
جونگ کوک :خو چرا رفتی اون بالا
ات: داشتم بازی میکردم
جونگ کوک :خب پس شب هم اونجا بمون
ات :باشه اصن من همین بالا میخوابم
جونگ کوک: خب پس شب بخیر
ات :شب بخیر
ات :هو ی تو بیا کمکم به( بادیگارده گفت)
بادیگارد :ولی ارباب گفتن کمکتون نکنیم
ات: اون نمیفهمه
بادیگارد: ولی ما نمیتونیم کمکتون کنیم
ات :هوفف اصلا خودم میام پایین
رفتم رو یکی از شاخه های درخت خودم رو انداختم پایین
ات: آیی فک کنم پام پیچ خورد
همونطوری رفتم تو عمارت
جونگ کوک: عهه میمونمون اومد پایین
ات :آیی ولم کن جان مادرت
یه کم نودل خوردم و رفتم تو اتاقم
این داستان ادامه دارد❤❤❤❤❤🖤❤
منو کشتین انقدر گفتین پارت بزار😅
۲۸.۲k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.