fake
پرش زمانی به 9 ماه بعد
ته ویو
بالاخره انتظار ها تموم شد و منم پدر شدم حقیقتا خیلی خیلی خوشحالم ولی یه کوچولو نگران ا/تم ، حالش زیاد خوب نیست ضعیف شده راستی ما الان یه دختر کوچولو خوشگلم داریم
تهیونگ:ا/ت بالاخره ثمره عشقمون تو دستامه خیلی خیلی دوستت دارم عشقم
ا/ت:اوهوم خیلی خوشحالم بالاخره بچه دار شدیم
تهیونگ:احتمالا تا هفته دیگه مرخص بشی
ا/ت:هفته دیگه؟چه خبرهههه چرا انقدر دیر؟
تهیونگ: حقیقتا مشخص شده خیلی ضعیف شدی بخاطر همین مجبوری تا هفته دیگه اینجا بستری بمونی متاسفم عزیزم
ا/ت:تهیونگ تو نمیتونی هیچ کاری بکنی؟
تهیونگ:نه ولی اگر میتونستم هم نمیکردم سلامتی تو از همه چیز مهم تره توت فرنگی
ا/ت:توت فرنگی؟
تهیونگ:آره تو توت فرنگی منی خوشگلم
پرش زمانی به هفته بعد
ا/ت ویو
تهیونگ رفته کارهای مرخصی رو انجام بده حقیقتا خیلی خوشحالم که قراره از این بیمارستان خراب شده برم بیرون تو این یه هفته آنقدر بیرون نرفتم افسردگی گرفتم آره خلاصه من و تهیونگ تصمیم گرفتیم اسم دخترمون رو لیا بزاریم لیا خیلی خیلی شبیه تهیونگه و من از این بابت خیلی خوشحالم
.........
ا/ت:لیاااااا رژگونممممممممم
لیا:من کالی نکلدم(من کاری نکردم)
ا/ت:یعنی میخوای بگی رژگونه من رو تو پودر نکردی؟
لیا:نه من نکلدم
تهیونگ:چتونه شما مادر و دختر خونه رو گذاشتین رو سرتون؟
لیا:مامالی من لو دعوا کلد(مامانی منو دعوا کرد)
ا/ت:دختلت رژگونه منو پولد کلد(دخترت رژگونه پودر کرد)*لحن بچگونه
تهیونگ:باشه باشه من برات یه رژگونه دیگه میخرم
ا/ت:واقعا؟*ذوق
تهیونگ:آره دختر کوچولو ناز من
لیا:عه پش من شی(پس من چی)
تهیونگ:هیچی میبرمت شهربازی دختر لجباز من
لیا:شهل باژی؟
تهیونگ:آره آره میبرمت شهربازی
راوی ویو
و اون سه تا باهم به شهربازی رفتن و کلی خوشگذروندن آخرش هم تهیونگ برای ا/ت یه رژگونه جدید گرفت و اونها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردن
❤️❤️پایان❤️❤️
..........
اینم از این فیک بعدی از جیمینه امیدوارم از این فیک لذت برده باشید
ته ویو
بالاخره انتظار ها تموم شد و منم پدر شدم حقیقتا خیلی خیلی خوشحالم ولی یه کوچولو نگران ا/تم ، حالش زیاد خوب نیست ضعیف شده راستی ما الان یه دختر کوچولو خوشگلم داریم
تهیونگ:ا/ت بالاخره ثمره عشقمون تو دستامه خیلی خیلی دوستت دارم عشقم
ا/ت:اوهوم خیلی خوشحالم بالاخره بچه دار شدیم
تهیونگ:احتمالا تا هفته دیگه مرخص بشی
ا/ت:هفته دیگه؟چه خبرهههه چرا انقدر دیر؟
تهیونگ: حقیقتا مشخص شده خیلی ضعیف شدی بخاطر همین مجبوری تا هفته دیگه اینجا بستری بمونی متاسفم عزیزم
ا/ت:تهیونگ تو نمیتونی هیچ کاری بکنی؟
تهیونگ:نه ولی اگر میتونستم هم نمیکردم سلامتی تو از همه چیز مهم تره توت فرنگی
ا/ت:توت فرنگی؟
تهیونگ:آره تو توت فرنگی منی خوشگلم
پرش زمانی به هفته بعد
ا/ت ویو
تهیونگ رفته کارهای مرخصی رو انجام بده حقیقتا خیلی خوشحالم که قراره از این بیمارستان خراب شده برم بیرون تو این یه هفته آنقدر بیرون نرفتم افسردگی گرفتم آره خلاصه من و تهیونگ تصمیم گرفتیم اسم دخترمون رو لیا بزاریم لیا خیلی خیلی شبیه تهیونگه و من از این بابت خیلی خوشحالم
.........
ا/ت:لیاااااا رژگونممممممممم
لیا:من کالی نکلدم(من کاری نکردم)
ا/ت:یعنی میخوای بگی رژگونه من رو تو پودر نکردی؟
لیا:نه من نکلدم
تهیونگ:چتونه شما مادر و دختر خونه رو گذاشتین رو سرتون؟
لیا:مامالی من لو دعوا کلد(مامانی منو دعوا کرد)
ا/ت:دختلت رژگونه منو پولد کلد(دخترت رژگونه پودر کرد)*لحن بچگونه
تهیونگ:باشه باشه من برات یه رژگونه دیگه میخرم
ا/ت:واقعا؟*ذوق
تهیونگ:آره دختر کوچولو ناز من
لیا:عه پش من شی(پس من چی)
تهیونگ:هیچی میبرمت شهربازی دختر لجباز من
لیا:شهل باژی؟
تهیونگ:آره آره میبرمت شهربازی
راوی ویو
و اون سه تا باهم به شهربازی رفتن و کلی خوشگذروندن آخرش هم تهیونگ برای ا/ت یه رژگونه جدید گرفت و اونها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کردن
❤️❤️پایان❤️❤️
..........
اینم از این فیک بعدی از جیمینه امیدوارم از این فیک لذت برده باشید
۱۱.۱k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.