(ارمی بمب رویایی)پارت 11
سلام خوبی🙂اول لایک کن بعد برو داستان رو بخون بدون لایک حرامههههه🙃
ته یه جوری داد زد که همه برگشتن و به ما نگاه میکردم منم تعجب کرده بودم
-مثل این که دارم باهات حرف میزنم( با داد)
من که ماتم برده بود ته که دید جواب نمیدم دستمو گرفت برد طبقه بالا سمت اتاق
(وای بر ذهن منحرف😂)
+ایی دستممم ولم کنن
-حرف نزن برا چی این لباس باز رو پوشیدی؟ هاا
بعد دستم رو ول کرد
لباس خودمه به خودم مربوطه
بعد یکی محکم زد تو گوشم
...
پایان پارت بچها میدونم کمه ولی شرایط مناسب نیست ببخشید بوووووس😚😚
ته یه جوری داد زد که همه برگشتن و به ما نگاه میکردم منم تعجب کرده بودم
-مثل این که دارم باهات حرف میزنم( با داد)
من که ماتم برده بود ته که دید جواب نمیدم دستمو گرفت برد طبقه بالا سمت اتاق
(وای بر ذهن منحرف😂)
+ایی دستممم ولم کنن
-حرف نزن برا چی این لباس باز رو پوشیدی؟ هاا
بعد دستم رو ول کرد
لباس خودمه به خودم مربوطه
بعد یکی محکم زد تو گوشم
...
پایان پارت بچها میدونم کمه ولی شرایط مناسب نیست ببخشید بوووووس😚😚
۲۰.۹k
۱۶ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.