𝑷𝒂𝒓𝒕⁹
عشق زیبا (𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎) 𝑷𝒂𝒓𝒕⁹
از زبان جیمین:
رسیدیم خونه رو تخت خودمو ول کردم که با صدای ا/ت بلند شدم گفت: + پاشو شام بخور _ اوممم مرسی + خواهش . بعد غذا تلویزیون روشن کردم که ا/ت زد یه شبکه ی دیگه
_ بزن قبلی + نمخام _ با زبون خوش میگم بزن قبلی + زبون خوش حالیم نمشه _ اوه واقعا . رفتم سمتش کنترل رو گرفت بالا از دستش کشیدم میخواست ازم بگیره که افتاد روم لبش خورد به لبم شوکه شدم از روم بلند شد گفت: + اولین بوسه ام رو ازم گرفتی _ تو خودتم همین کارو کردی + بی ادب . جدا از این لب خوشمزه ای داشت خااا چی دارم میگم
از زبان ا/ت
سریع رفتم تو دستشویی تا جایی که تونستم لبم رو جر دادم تا تمیز شه ( دیوونه) + دیوونه جدته ( با منم دعوا داری ) + ارع دارم ( گاو ) . رفتم رو تختم به اون بوسه فکر میکردم واییی خدا چرا از ذهنم نمیره بیرون نچ نمیشه
از زبان جیمین:
به اون بوسه فکر میکردم قلبم تند میزد دست خودم نبود ول کردم گرفتم خوابیدم . فردا صبح یه نامه رو یخچال گزاشتم برا ا/ت و رفتم ...
از زبان ا/ت:
ساعت ۱۲ ظهر بود آههه چقدر خوابیدم رفتم سمت یخچال یه نامه رو یخچال بود از طرف جیمین گفته بود: یک هفته نمیام خونه هوووو بلاخره تنها شدم . بریم دیونه بازی . تقریبا یک هفته شده بود منم این چند روز یه جوری بود چون جیمین نبود حس دلتنگی داشتم ولی عاشقش نبودم پس این حس چی بود یجا نشستم که با صدای در رفتم سمت در جیمین بود گفتم : + سلام _ سلام چی شده + هیچی میخوام یه چیزی بهت بگم....
لایک و نظر = پارت بعدی 🤝🏻❤💜
از زبان جیمین:
رسیدیم خونه رو تخت خودمو ول کردم که با صدای ا/ت بلند شدم گفت: + پاشو شام بخور _ اوممم مرسی + خواهش . بعد غذا تلویزیون روشن کردم که ا/ت زد یه شبکه ی دیگه
_ بزن قبلی + نمخام _ با زبون خوش میگم بزن قبلی + زبون خوش حالیم نمشه _ اوه واقعا . رفتم سمتش کنترل رو گرفت بالا از دستش کشیدم میخواست ازم بگیره که افتاد روم لبش خورد به لبم شوکه شدم از روم بلند شد گفت: + اولین بوسه ام رو ازم گرفتی _ تو خودتم همین کارو کردی + بی ادب . جدا از این لب خوشمزه ای داشت خااا چی دارم میگم
از زبان ا/ت
سریع رفتم تو دستشویی تا جایی که تونستم لبم رو جر دادم تا تمیز شه ( دیوونه) + دیوونه جدته ( با منم دعوا داری ) + ارع دارم ( گاو ) . رفتم رو تختم به اون بوسه فکر میکردم واییی خدا چرا از ذهنم نمیره بیرون نچ نمیشه
از زبان جیمین:
به اون بوسه فکر میکردم قلبم تند میزد دست خودم نبود ول کردم گرفتم خوابیدم . فردا صبح یه نامه رو یخچال گزاشتم برا ا/ت و رفتم ...
از زبان ا/ت:
ساعت ۱۲ ظهر بود آههه چقدر خوابیدم رفتم سمت یخچال یه نامه رو یخچال بود از طرف جیمین گفته بود: یک هفته نمیام خونه هوووو بلاخره تنها شدم . بریم دیونه بازی . تقریبا یک هفته شده بود منم این چند روز یه جوری بود چون جیمین نبود حس دلتنگی داشتم ولی عاشقش نبودم پس این حس چی بود یجا نشستم که با صدای در رفتم سمت در جیمین بود گفتم : + سلام _ سلام چی شده + هیچی میخوام یه چیزی بهت بگم....
لایک و نظر = پارت بعدی 🤝🏻❤💜
۲۷.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.