چند پارتی جونگکوک وقتی بخاطر دوستش...(پارت ۳)
کوک:ببین، الان ک هیچ کاریت ندارم و عین آدم میای و عذر خواهی میکنی، وقتی هم ک رفتیم خونه ادمت میکنم..زود باش
ات:واقعا چی درباره ی من هق فکر میکنی؟...من چجوری میتونم بعد از کتکی ک خوردم بیام دوباره کرم بریزم هق ها؟
کوک:هوففف، ات نزار همینجا سیاه و کبوت کنم!!!یالاا(بالند)
ات:واقعا هق برات متاسفم هق ک بخاطر اون داری هق با من اینجوری هق رفتار میکنی هق(گریه)
کوک زبونشو محکم از تو دهنش تو لپش فرو کرد و نفس عمیقی کشید و محکم موهای ات رو گرفت و کوبید ب فرمون
کوک:نزار همین الان کاری رو کنم ک نباید بکنم......نزار آبروت پیش اِلیا بره...
اینو خیلی آروم و جدی ،ترسناک گفت ،جوری ک ات واقعا ترسید...
کوک از ماشین پیاده شد و موهای ات رو کشید ک از ماشین افتاد زمین
کوک:بلند شو(اربده)
اِلیا با ی پوزخند ب ات نگاه کرد و ات با حرص و گریه ب اِلیا...از جاش بلند شد
کوک:برو بخاطر ***ی ک خوردی عذر خواهی کن، الان!!(اربده)
ات بلند شد و اشکاش رو پاک کرد، با حرص سمت اِلیا رفت و اروم لب زد..
ات:ببخشید..
کوک:بلند تر!(اربده)
ات:ببخشید!(فریاد و یکم گریه)
اِلیا:باشه، ولی دیگه بهم بی احترامی نکن(پوزخند و ی چشمک)
ات دندوناش رو روی هم کشید و با حرص بهش نگاه کرد و سمت ماشین برگشت...
--پرشبخونه--
ات با گریه سمت اتاق میرفتم ک؛
کوک:کجا؟
ات بدون اینکه برگرده گفت:دارم میرم تو اتاق
کوک:اتاق؟هر وقت تنبیهت تموم شد میتونی بری تو اتاق
ات:چ..چی؟تن..بیه؟
کوک اومد سمت ات
کوک:نکنه فراموش کردی؟...بهت اونجا هم گفتم، برسیم خونه سیاه و کبودت میکنم، ک جرعت میکنی اون کارا و اون ادا ها رو در بیاری...
اتویو
کوک موهامو گرفت ک کشید تو یکی از اتاقا و در رو محکم بست، تیرشتش رو دراورد
کوک:خب خانم کوچولو! تنبیه بدی در انتظارته(پوزخند)
اومدم سمتم و.....
.
.
ادامهپارتبعد
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید...>>>
ات:واقعا چی درباره ی من هق فکر میکنی؟...من چجوری میتونم بعد از کتکی ک خوردم بیام دوباره کرم بریزم هق ها؟
کوک:هوففف، ات نزار همینجا سیاه و کبوت کنم!!!یالاا(بالند)
ات:واقعا هق برات متاسفم هق ک بخاطر اون داری هق با من اینجوری هق رفتار میکنی هق(گریه)
کوک زبونشو محکم از تو دهنش تو لپش فرو کرد و نفس عمیقی کشید و محکم موهای ات رو گرفت و کوبید ب فرمون
کوک:نزار همین الان کاری رو کنم ک نباید بکنم......نزار آبروت پیش اِلیا بره...
اینو خیلی آروم و جدی ،ترسناک گفت ،جوری ک ات واقعا ترسید...
کوک از ماشین پیاده شد و موهای ات رو کشید ک از ماشین افتاد زمین
کوک:بلند شو(اربده)
اِلیا با ی پوزخند ب ات نگاه کرد و ات با حرص و گریه ب اِلیا...از جاش بلند شد
کوک:برو بخاطر ***ی ک خوردی عذر خواهی کن، الان!!(اربده)
ات بلند شد و اشکاش رو پاک کرد، با حرص سمت اِلیا رفت و اروم لب زد..
ات:ببخشید..
کوک:بلند تر!(اربده)
ات:ببخشید!(فریاد و یکم گریه)
اِلیا:باشه، ولی دیگه بهم بی احترامی نکن(پوزخند و ی چشمک)
ات دندوناش رو روی هم کشید و با حرص بهش نگاه کرد و سمت ماشین برگشت...
--پرشبخونه--
ات با گریه سمت اتاق میرفتم ک؛
کوک:کجا؟
ات بدون اینکه برگرده گفت:دارم میرم تو اتاق
کوک:اتاق؟هر وقت تنبیهت تموم شد میتونی بری تو اتاق
ات:چ..چی؟تن..بیه؟
کوک اومد سمت ات
کوک:نکنه فراموش کردی؟...بهت اونجا هم گفتم، برسیم خونه سیاه و کبودت میکنم، ک جرعت میکنی اون کارا و اون ادا ها رو در بیاری...
اتویو
کوک موهامو گرفت ک کشید تو یکی از اتاقا و در رو محکم بست، تیرشتش رو دراورد
کوک:خب خانم کوچولو! تنبیه بدی در انتظارته(پوزخند)
اومدم سمتم و.....
.
.
ادامهپارتبعد
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید...>>>
۳۷.۷k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.