فیک ران part 29
ران : شمارو نمیدونم ولی من حوصله ی این فلامینگویه سخنگورو ندارم ..میرم تو دار و درختارو میگردم... و تو سانزویه پشمک ..نیوفتی دنبالما اصلن اصابهتورو ندارم😑🪚
سانزو: نترس نمیکشمت😑🪚
ران: توخفه شو 😑🪚سنجو ساعت چنده؟
سنجو: ...امم ساعت..3 و 49 دیقس...
ران: باشه..انگار نیم ساعت دیگه روشن میشه هوا...راحت تر دنبالش میگردیم*رفت تو دار درختا...
سانزو: خدا به خیر بگذرونه...
سنجو: گذرونده ک مایکی از راه ما نمیاد😑🪚
بفهمه ما ران رو دیدیم و بهش نگفتیم دادوبیداد میکنه..! [اتفاقن نمیدونن دارن از راه اونا میان🥹😂🤌🏻😑]
ویو مایکی:
خب پاشید بریم حرکت....زود باشید ...! شما دو تا سگ و گربه بازیاتونو تموم کنید...
کوکو: ینی بخدا حرف از سیگار برنی اون سیگارو چنان میکنم تو حلقت ک همونجا جوونه بزنه...
تاکئومی: چ غلطا..تازه این همه آدم چرا منو انتخاب کردی؟
باجی: اوع بزار ببینم اوع ارع چونننن توووو عضووو اصلیههه بونتنیییییی پسسسسسسس بایددددددددد بیااایییییییییییییییی!!!
دراکن: باجییی خفه شوووو با اون صداتتتت دهنمونو سرویس کردییییی
تاکئومی: حالا ک گم شده به ما چه رفته ک رفته...اگرم براتون مهمه..چرا الان..فردا صب میریم دنبالش..!
دراکن: اینجور ک مشخصه ...مغز نداشتت کاملن کپک زده...
باجی: تو نمیخاد اِزهاره نظر کنی فقط بریم دنبالش سریع تر این وضعیت تموم شه...همین ..!
تاکئومی: الان 10 دیقه دیگه 4 صب میشه بزارید فردا صب...
مایکی: باشه ولی 25 دیقه بعدش صب میشه..چرا وقتو هدر بدیم؟
تاکئومی: مایکییییییی😑🪚
مایکی:ببند اون دهنه گشادتو
خب حرکت کردیم و قرار شد هر کودوم از ما بریم تو یه قسمت از این درختارو بگردیم ... کوکو و تاکه باهم رفتن ... من و کن و باجی هم سمت چپ دار و درختارو بگردیم...!
مایکی: دراکن میدونم جاش نیس ولی باید یه اعترافی بکنم...
دراکن: خب..اون چیه؟
باجی: منم میخام بدونم...
مایکی: خب من...
*کاتتتت بنظرتون مایکی میخاد چه اعترافی بکنههه؟ کامنت کنیدددد! °~°
سانزو: نترس نمیکشمت😑🪚
ران: توخفه شو 😑🪚سنجو ساعت چنده؟
سنجو: ...امم ساعت..3 و 49 دیقس...
ران: باشه..انگار نیم ساعت دیگه روشن میشه هوا...راحت تر دنبالش میگردیم*رفت تو دار درختا...
سانزو: خدا به خیر بگذرونه...
سنجو: گذرونده ک مایکی از راه ما نمیاد😑🪚
بفهمه ما ران رو دیدیم و بهش نگفتیم دادوبیداد میکنه..! [اتفاقن نمیدونن دارن از راه اونا میان🥹😂🤌🏻😑]
ویو مایکی:
خب پاشید بریم حرکت....زود باشید ...! شما دو تا سگ و گربه بازیاتونو تموم کنید...
کوکو: ینی بخدا حرف از سیگار برنی اون سیگارو چنان میکنم تو حلقت ک همونجا جوونه بزنه...
تاکئومی: چ غلطا..تازه این همه آدم چرا منو انتخاب کردی؟
باجی: اوع بزار ببینم اوع ارع چونننن توووو عضووو اصلیههه بونتنیییییی پسسسسسسس بایددددددددد بیااایییییییییییییییی!!!
دراکن: باجییی خفه شوووو با اون صداتتتت دهنمونو سرویس کردییییی
تاکئومی: حالا ک گم شده به ما چه رفته ک رفته...اگرم براتون مهمه..چرا الان..فردا صب میریم دنبالش..!
دراکن: اینجور ک مشخصه ...مغز نداشتت کاملن کپک زده...
باجی: تو نمیخاد اِزهاره نظر کنی فقط بریم دنبالش سریع تر این وضعیت تموم شه...همین ..!
تاکئومی: الان 10 دیقه دیگه 4 صب میشه بزارید فردا صب...
مایکی: باشه ولی 25 دیقه بعدش صب میشه..چرا وقتو هدر بدیم؟
تاکئومی: مایکییییییی😑🪚
مایکی:ببند اون دهنه گشادتو
خب حرکت کردیم و قرار شد هر کودوم از ما بریم تو یه قسمت از این درختارو بگردیم ... کوکو و تاکه باهم رفتن ... من و کن و باجی هم سمت چپ دار و درختارو بگردیم...!
مایکی: دراکن میدونم جاش نیس ولی باید یه اعترافی بکنم...
دراکن: خب..اون چیه؟
باجی: منم میخام بدونم...
مایکی: خب من...
*کاتتتت بنظرتون مایکی میخاد چه اعترافی بکنههه؟ کامنت کنیدددد! °~°
۳۶.۵k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.