پارت ده
همینجوری داشتن حرف میزدن که دوباره اون کوتوله اومد
¥به یه شرط زندتون میزارم
+-چی؟؟؟؟؟؟
¥اینکه برده های من بشید و برام کار کنید
+میشه یکم بهمون زمان بدید؟
¥من میرم بیرون چند ساعت دیگه برمیگردم تا اونموقع تصمیمتون بگیرید
*رفت*
-ات عزیزم بیا قبول کنیم
+ولی.....من ...من میترسم یچیزی بشه
اخه اینا ادم نیستن یه بلایی سرمون میارن
-نگران نباش چند روز میمونیم بعد فرار میکنیم
+باش(ناراحت)
-ناراحت نباش دیگه عزیزم*سرشو بوسید*
+ ولی من هنوز تو شکم
-شک چی؟
+واقعا تو عاشقمی؟؟؟؟
*که یهو جیمین لباش میزاره رو...بله دیگه و میبوستش*
ات چند لحظه تو شک بود که بعدش همراهی کرد
-ممنونم.....من میرم بهش بگم قبول کردیم
*جیمین رفت و با اون کوتوله برگشت*
¥خب من یه اتاق بهتون میدم از فردا شروع کنید
-+بله چشم
*رفتن یه اتاق گرفتن*
¥استراحت کنید که قراره ازتون کلیی کار بکشم(نیشخند)
بعدشم رف بیرون
ات روی تخت دراز کشید
-اهههه خیلی خسته شدم
+خابم میااااااددددد
-وایسا
جیمین رفت کنار ات رو تخت دراز کشید و بغلش کرد باهم خابیدن ولی نمیدونستن. اتاق دوربین داره
ذهن کوتوله:
*که این دوتا عاشق همن....چطوره یکم از هم جداشون کنم....هع من ظالم تر از این حرفام...جلوی چشمت یه بلایی سرش بیارم اقای پارک*
¥به یه شرط زندتون میزارم
+-چی؟؟؟؟؟؟
¥اینکه برده های من بشید و برام کار کنید
+میشه یکم بهمون زمان بدید؟
¥من میرم بیرون چند ساعت دیگه برمیگردم تا اونموقع تصمیمتون بگیرید
*رفت*
-ات عزیزم بیا قبول کنیم
+ولی.....من ...من میترسم یچیزی بشه
اخه اینا ادم نیستن یه بلایی سرمون میارن
-نگران نباش چند روز میمونیم بعد فرار میکنیم
+باش(ناراحت)
-ناراحت نباش دیگه عزیزم*سرشو بوسید*
+ ولی من هنوز تو شکم
-شک چی؟
+واقعا تو عاشقمی؟؟؟؟
*که یهو جیمین لباش میزاره رو...بله دیگه و میبوستش*
ات چند لحظه تو شک بود که بعدش همراهی کرد
-ممنونم.....من میرم بهش بگم قبول کردیم
*جیمین رفت و با اون کوتوله برگشت*
¥خب من یه اتاق بهتون میدم از فردا شروع کنید
-+بله چشم
*رفتن یه اتاق گرفتن*
¥استراحت کنید که قراره ازتون کلیی کار بکشم(نیشخند)
بعدشم رف بیرون
ات روی تخت دراز کشید
-اهههه خیلی خسته شدم
+خابم میااااااددددد
-وایسا
جیمین رفت کنار ات رو تخت دراز کشید و بغلش کرد باهم خابیدن ولی نمیدونستن. اتاق دوربین داره
ذهن کوتوله:
*که این دوتا عاشق همن....چطوره یکم از هم جداشون کنم....هع من ظالم تر از این حرفام...جلوی چشمت یه بلایی سرش بیارم اقای پارک*
۱۸.۴k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.