وانشات 🖇نامجون🐨 پارت۲🌌
ما هم تعجب کردیم و خیلی ترسیدیم از اینکه فیلیکس بهمون گفت کی تشکر کردیم و خم شدیم که معذب شد بلند مون کرد گفت کاری نکردم و باهاش خدافظی کردیم
داشتیم میرفتیم سمت خونه هامون
ریوجین=من که خیلی نترسیدم
من=....نگاه دوروغ نگویی کردم بهش و قیافی ریوجین الامت؟سوال شد
ریوجین =چرا اینجوری نگام میکنی
من =هیچی همینطوری
ریوجین=خوبب
ریوجین=پس با لیا چه ریونگ یجی میبینمت بای
ما هممون مستقل بودیم حتی فیلیکسو بقیه دوستاش
من،=باشه بای
کلید انداختم تو در کم کم غروب داشت میشد
رفتم تو یخچالو نگاه کردم یه شیرموز ور داشتم خوردم
رفتم تو اتاقم که یکی وایساده بود
روشو کرده به من ترسیده بودم که یه پسر خوشگ بود ولی نمیدونستم کی بود
که یکی دیگشون پشت سرم بود اون یکی همونی بود که همیشه جلو در دانشگاه وایمیسه
بهم گفتن اروم باشم
🖇🍀🪄یه سوپرایزم دارم براتون 💗🐷🌌
منم خشکم زده بود و میخواستم جیغ بزنم ولی نمیتوستم پاهام شل شده بود دیگه نتونستم غش کردم
وقتی بیدار شدم روی کاناپه بودم
نامجون =حالت خوبه بیبی
جین =چه بیبیمون هندسامه
نامجون=ارهه خیلی کیوتو زیباست
من=ترسیدمو دوباره غش کردم(_)
بیدار شدم که داشتن فیلم نگاه میکردن جین نگام کردم گفت بیدار شد
من تو خودم جمع شدم
و ترسیدم
وقتی که داشتن میومدن پیشم. اروم اومدن چون فهمیدن من ترسیده بودم
گفت اروم باش ما باهات کاری ندا ریم
و نشستن جلوم و گفتن
نامجون=اول میخوای تو شروع کن/
جین=نه خودت /
نامجون=باشه ...خوب ببین ا/ت ما ازتو خوشمون اومده و میخوایم که دوست دخترمون باشی و تا اخر باهامون باشی و ما تورو تو یه جایی که تو سءول بود دیدیم مدل راه رفتنت خندیدنت لبات کیوتیت اندامت با دوستت که اسمش ریوجین بود داشتی میگشتی خوب قبول میکنی
منی که ترسیده بودم
گفتم ==================نمیتونستم صورتای نازشونو تحمل کنم که گفتم/////////////////////////////////////نه
تعجب کردن و اخم کردن نامجون رفت چراغارو خاموش کرد
نامجون= الان کاری میکنیم عاشقمون بشی
جین لباساشو در*او*رد
و نامجون هم کامل لباس*ا*شو در*او*رد
و منو بغل زدن بردن توی اتاقم روی تختم منم مقاومت میکردم ولی نمیتونستم از زیر دستشون در برم^
من=نکنید لطفا خواهش میکنم من هرزه نیستم خواهش میکنم
جین =گفت کسی نگفت تو هرزه ای (با داد)
لباسای م*نو در*اور*دن
و بسی مقاومت
و دستامو بست به تاج تخت )
(و در زندگیم فهمیدم هیچ وق تو اتاقم وقتی مستقل شدم تخت تاج داره دو نفر نخرم )
و نامجون وار*دت کرد نال*ه ای بلندی کردمخیلی سفت بود
نامجون=بیبی خیلی تنگی
جین هم مارک میکرد گرد*نمو بوس*ه های سطهی روی بدنم میزد )
جین =بیبی خیلی خوش*مزه ای/
نامجون تلم*به های وحش*تناکی میزد و سیر نمیشد
و جین
داشتیم میرفتیم سمت خونه هامون
ریوجین=من که خیلی نترسیدم
من=....نگاه دوروغ نگویی کردم بهش و قیافی ریوجین الامت؟سوال شد
ریوجین =چرا اینجوری نگام میکنی
من =هیچی همینطوری
ریوجین=خوبب
ریوجین=پس با لیا چه ریونگ یجی میبینمت بای
ما هممون مستقل بودیم حتی فیلیکسو بقیه دوستاش
من،=باشه بای
کلید انداختم تو در کم کم غروب داشت میشد
رفتم تو یخچالو نگاه کردم یه شیرموز ور داشتم خوردم
رفتم تو اتاقم که یکی وایساده بود
روشو کرده به من ترسیده بودم که یه پسر خوشگ بود ولی نمیدونستم کی بود
که یکی دیگشون پشت سرم بود اون یکی همونی بود که همیشه جلو در دانشگاه وایمیسه
بهم گفتن اروم باشم
🖇🍀🪄یه سوپرایزم دارم براتون 💗🐷🌌
منم خشکم زده بود و میخواستم جیغ بزنم ولی نمیتوستم پاهام شل شده بود دیگه نتونستم غش کردم
وقتی بیدار شدم روی کاناپه بودم
نامجون =حالت خوبه بیبی
جین =چه بیبیمون هندسامه
نامجون=ارهه خیلی کیوتو زیباست
من=ترسیدمو دوباره غش کردم(_)
بیدار شدم که داشتن فیلم نگاه میکردن جین نگام کردم گفت بیدار شد
من تو خودم جمع شدم
و ترسیدم
وقتی که داشتن میومدن پیشم. اروم اومدن چون فهمیدن من ترسیده بودم
گفت اروم باش ما باهات کاری ندا ریم
و نشستن جلوم و گفتن
نامجون=اول میخوای تو شروع کن/
جین=نه خودت /
نامجون=باشه ...خوب ببین ا/ت ما ازتو خوشمون اومده و میخوایم که دوست دخترمون باشی و تا اخر باهامون باشی و ما تورو تو یه جایی که تو سءول بود دیدیم مدل راه رفتنت خندیدنت لبات کیوتیت اندامت با دوستت که اسمش ریوجین بود داشتی میگشتی خوب قبول میکنی
منی که ترسیده بودم
گفتم ==================نمیتونستم صورتای نازشونو تحمل کنم که گفتم/////////////////////////////////////نه
تعجب کردن و اخم کردن نامجون رفت چراغارو خاموش کرد
نامجون= الان کاری میکنیم عاشقمون بشی
جین لباساشو در*او*رد
و نامجون هم کامل لباس*ا*شو در*او*رد
و منو بغل زدن بردن توی اتاقم روی تختم منم مقاومت میکردم ولی نمیتونستم از زیر دستشون در برم^
من=نکنید لطفا خواهش میکنم من هرزه نیستم خواهش میکنم
جین =گفت کسی نگفت تو هرزه ای (با داد)
لباسای م*نو در*اور*دن
و بسی مقاومت
و دستامو بست به تاج تخت )
(و در زندگیم فهمیدم هیچ وق تو اتاقم وقتی مستقل شدم تخت تاج داره دو نفر نخرم )
و نامجون وار*دت کرد نال*ه ای بلندی کردمخیلی سفت بود
نامجون=بیبی خیلی تنگی
جین هم مارک میکرد گرد*نمو بوس*ه های سطهی روی بدنم میزد )
جین =بیبی خیلی خوش*مزه ای/
نامجون تلم*به های وحش*تناکی میزد و سیر نمیشد
و جین
۶.۳k
۱۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.