پارت پنج 🖤🧚
با دست دورو اطراف بدنش رو گرفته بود.. انگار نه انگار که همین الان داشت با همون بدن می رقصید...
کلاهمو جلو کشیدم و جمعیتی که به سمت اون دختر حجوم آورده بودن رو کنار زدم..... اون آدمای احمق. به فکرشون هم نمی رسید که از پله ها استفاده کنن.. هر کسی می خواست زود تر از اون سکو بالا بره... بدون جلب توجه به پشت. سکو رفتم. و از اونجا بالا اومدم....
رو به روم دوتا مرد. بودن که داشتن با نهایت هشیاری بخاطر مصرف الکل زیاد به سمت اون دختر حرکت میکردن...اما قبل اینکه نوک انگشتشون به بدن اون دختر برخورد کنه با پا به صورتش ضربه زدم با پرت شدن اون مرد بین جمعیت عصبانیه بار... خودمو واسه ی یه مبارزه ی کامل آماده کرده بودم که یه هو یه سری آدم با اسلحه که احتمالا محافظای بار بودن وارد بار شدن ....
وقتی به پشت سرم نگاه کردم خبری از اون هکر نبود....
....
نفس توی سینم حبس شده بود............ عقب عقب حرکت کردم اما اون سکو. انقدر بزرگ نبود که بخوام. یه قدم دیگه بردارم.... توی همون لحظه یه چیزی مثل باد از کنارم رد شد... سرعتش انقدر زیاد بود که متوجه نشدم. دقیقا. چه اتفاقی افتاده....
موهای بلندش که از زیر کلاه بیسبالی بیرون اومده بودن به اطراف پراکنده میشدن.... با یه ضربه پا یکی از اون دو مرد رو به پایین سکو پرتاب کرد
از شوک بیرون اومدم و با تموم توانم به سمت در اتاق کنترل دویدم
کلاهمو جلو کشیدم و جمعیتی که به سمت اون دختر حجوم آورده بودن رو کنار زدم..... اون آدمای احمق. به فکرشون هم نمی رسید که از پله ها استفاده کنن.. هر کسی می خواست زود تر از اون سکو بالا بره... بدون جلب توجه به پشت. سکو رفتم. و از اونجا بالا اومدم....
رو به روم دوتا مرد. بودن که داشتن با نهایت هشیاری بخاطر مصرف الکل زیاد به سمت اون دختر حرکت میکردن...اما قبل اینکه نوک انگشتشون به بدن اون دختر برخورد کنه با پا به صورتش ضربه زدم با پرت شدن اون مرد بین جمعیت عصبانیه بار... خودمو واسه ی یه مبارزه ی کامل آماده کرده بودم که یه هو یه سری آدم با اسلحه که احتمالا محافظای بار بودن وارد بار شدن ....
وقتی به پشت سرم نگاه کردم خبری از اون هکر نبود....
....
نفس توی سینم حبس شده بود............ عقب عقب حرکت کردم اما اون سکو. انقدر بزرگ نبود که بخوام. یه قدم دیگه بردارم.... توی همون لحظه یه چیزی مثل باد از کنارم رد شد... سرعتش انقدر زیاد بود که متوجه نشدم. دقیقا. چه اتفاقی افتاده....
موهای بلندش که از زیر کلاه بیسبالی بیرون اومده بودن به اطراف پراکنده میشدن.... با یه ضربه پا یکی از اون دو مرد رو به پایین سکو پرتاب کرد
از شوک بیرون اومدم و با تموم توانم به سمت در اتاق کنترل دویدم
۴.۴k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.