(END) پایان💜🔗
با صدا زدن های مامانم از خواب بیدار شدم
و خواب آلود رو تخت نشستم
و چشمام مالوندم
+چیشده سوجین خانم
=پاشو باید بری ارایشگاه امروز عروسیته ها
گوشیم از روی میز کنار تختم بلند کردم
و نگاه به ساعت کردم ساعت ۷:۳۰
بود وای نیم ساعت بیشتر وقت نداشتم
سریع از سرجام بلند شدم و به طرف
دستشویی رفتم
کارای مربوطه انجام دادم و همینطور
که با حوله دست و صورتم خشک میکردم
به طرف کمد لباسام رفتم و سریع
یه دست لباس بیرون پوشیدم
همینکه در باز کردم کوک کنار ماشینش دیدم که منتظرمه متعجب بهش نگاه کردم
+اینجا چیکار میکنی
_اومدم دنبال عشقم خودم میرسونمت بریم
+دیرت نشه
_نه اگه تو سریع سوار بشی دیرم نمیشه
........
با رسیدنمون به آرایشگاه سریع به لب های کوک بوسه زدم و از ماشین پیاده شدم
همینطور که به طرف آرایشگاه قدم برمیداشتم
براش دست تکون دادم که بره
با ورودم به ارایشگاه مسئول اونجا به سمتم اومد
:به به عروس خانم چه به موقع اومدی
باهم به سمت یکی از از صندلی ها رفتیم که
دیگه شروع کنه به میکاپ صورتم
..........
بعد از پوشیدن لباسم از اتاق بیرون اومدم که مسئول ارایشگاه که اسمش سوبین بود
به طرفم اومد و با ذوغ دست به لباسم کشید
:وای چقدر ناز شدی
+مرسی
:خب اماده ای اقا داماد بیرون منتظره
اروم سر تکون دادم و به سمت بیرون رفتم خیلی دوست داشتم بدونم کوک چیکار کرده
با بیرون اومدنم از ارایشگاه کوک رو دیدم
که با یه دست کت و شلوار مشکلی و کاملا به خودش رسیده منتظرمه محو تماشاش بودم
که با لبخند به طرفم اومد
و دستش پشت کمرم گذاشت و اروم
دم گوشم گفت
_خوردی منو با نگاهت که
+یا جئون جونگ کوک تو نظری نداری
_چرا نظر که خیلی دارم نمیدونم کدوم بگم که به زیبایی این ملکه بخوره
............
: شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
و به طرفم اومد و یه دستش گذاشت پشت کمرم
و خودش بهم نزدیک کرد و بوسه ای به لبهام زد
دیگه کم کم اماده رفتن بودیم که مادرم به طرفم اومد و محکم بغلم کرد
=دخترم امشب مثل ماه شدی
+توهم همینطور سوجین خانم
با نزدیک شدن پدر مادر کوک بهمون
با لبخند خودمم به طرفشون قدم برداشتم
+مادرجون دستتون درد نکنه امشب خیلی زحمت کشیدین
"خواهش میکنم دخترم ولی یکاری کن این پسرماهم سر عقل بیاد
_مامان خوب با عروستون دسیسه میچینید
" خوبه خوبه نکه تو زبون نداری
+مستر جئون دیشب یادم نرفته ها
ازشون خدافظی کردیم و به سمت ماشین
رفتیم که بریم خونه
حسابی خسته شده بودم
_خانم جئون
+بله اقای جئون
_خسته شدی؟
+یکم خسته شدم
_رسیدیم خونه تو بغلم بخوابی خستگیت در میره
با ننده یه مشت ارومی به دستش زدم
که خودشم زد زیر خنده
با ایستادن یهویی ماشین به طرفش برگشتم
و با حالت سوالی نگاهش کردم
_میرم اب میوه بگیرم
+ماله من توت فرنگی باشه
بعد از اومدنش به سمت خونه خودمون حرکت کردیم
با ورودمون به خونه و روشن کردن چراغا یه عالمه گل رز خشک شده رو زمین ریخته شده بود
که اروم نزدیک گوشم شد و زمزمه کرد
_به زندگی مشترکمون خوش اومدی خانم جئون
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
و خواب آلود رو تخت نشستم
و چشمام مالوندم
+چیشده سوجین خانم
=پاشو باید بری ارایشگاه امروز عروسیته ها
گوشیم از روی میز کنار تختم بلند کردم
و نگاه به ساعت کردم ساعت ۷:۳۰
بود وای نیم ساعت بیشتر وقت نداشتم
سریع از سرجام بلند شدم و به طرف
دستشویی رفتم
کارای مربوطه انجام دادم و همینطور
که با حوله دست و صورتم خشک میکردم
به طرف کمد لباسام رفتم و سریع
یه دست لباس بیرون پوشیدم
همینکه در باز کردم کوک کنار ماشینش دیدم که منتظرمه متعجب بهش نگاه کردم
+اینجا چیکار میکنی
_اومدم دنبال عشقم خودم میرسونمت بریم
+دیرت نشه
_نه اگه تو سریع سوار بشی دیرم نمیشه
........
با رسیدنمون به آرایشگاه سریع به لب های کوک بوسه زدم و از ماشین پیاده شدم
همینطور که به طرف آرایشگاه قدم برمیداشتم
براش دست تکون دادم که بره
با ورودم به ارایشگاه مسئول اونجا به سمتم اومد
:به به عروس خانم چه به موقع اومدی
باهم به سمت یکی از از صندلی ها رفتیم که
دیگه شروع کنه به میکاپ صورتم
..........
بعد از پوشیدن لباسم از اتاق بیرون اومدم که مسئول ارایشگاه که اسمش سوبین بود
به طرفم اومد و با ذوغ دست به لباسم کشید
:وای چقدر ناز شدی
+مرسی
:خب اماده ای اقا داماد بیرون منتظره
اروم سر تکون دادم و به سمت بیرون رفتم خیلی دوست داشتم بدونم کوک چیکار کرده
با بیرون اومدنم از ارایشگاه کوک رو دیدم
که با یه دست کت و شلوار مشکلی و کاملا به خودش رسیده منتظرمه محو تماشاش بودم
که با لبخند به طرفم اومد
و دستش پشت کمرم گذاشت و اروم
دم گوشم گفت
_خوردی منو با نگاهت که
+یا جئون جونگ کوک تو نظری نداری
_چرا نظر که خیلی دارم نمیدونم کدوم بگم که به زیبایی این ملکه بخوره
............
: شمارا زن و شوهر اعلام میکنم
و به طرفم اومد و یه دستش گذاشت پشت کمرم
و خودش بهم نزدیک کرد و بوسه ای به لبهام زد
دیگه کم کم اماده رفتن بودیم که مادرم به طرفم اومد و محکم بغلم کرد
=دخترم امشب مثل ماه شدی
+توهم همینطور سوجین خانم
با نزدیک شدن پدر مادر کوک بهمون
با لبخند خودمم به طرفشون قدم برداشتم
+مادرجون دستتون درد نکنه امشب خیلی زحمت کشیدین
"خواهش میکنم دخترم ولی یکاری کن این پسرماهم سر عقل بیاد
_مامان خوب با عروستون دسیسه میچینید
" خوبه خوبه نکه تو زبون نداری
+مستر جئون دیشب یادم نرفته ها
ازشون خدافظی کردیم و به سمت ماشین
رفتیم که بریم خونه
حسابی خسته شده بودم
_خانم جئون
+بله اقای جئون
_خسته شدی؟
+یکم خسته شدم
_رسیدیم خونه تو بغلم بخوابی خستگیت در میره
با ننده یه مشت ارومی به دستش زدم
که خودشم زد زیر خنده
با ایستادن یهویی ماشین به طرفش برگشتم
و با حالت سوالی نگاهش کردم
_میرم اب میوه بگیرم
+ماله من توت فرنگی باشه
بعد از اومدنش به سمت خونه خودمون حرکت کردیم
با ورودمون به خونه و روشن کردن چراغا یه عالمه گل رز خشک شده رو زمین ریخته شده بود
که اروم نزدیک گوشم شد و زمزمه کرد
_به زندگی مشترکمون خوش اومدی خانم جئون
#bts #fick #kpop #idol
#بنگتن #شوگا #یونگی #اگوست_دی
#کره #بی_تی_اس #ارمی #بی_تی_اس #بی_تی_اس_و_ارمی_برای_همیشه_با_همن #کره_جنوبی #جانگکوک #جیمین #تهیونگ #هوسوک #نامجون #جین #شوگا #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جانگکوک
۱۹.۴k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.