سانزو قرمزی+شنل قرمزی+
روزی روزگاری دختری به نام سانزو قرمزی وجود داشت اعضای تومان و اون رو چون شنل قرمزی به رنگ تنجیکو داشت سانزو قرمزی صدا می زنند
اما روزی مادربزرگش سنجو مریز شد و مادرش تاکه اومی گفت
توله سگ پدرسگ تنه لشتو از اون ایکس باکس بکش بیرون بیا ننت سرما خورده
سانزو قرمزی با گشادی تمام خود را مثل کرم به زمین کشید تا رسید به بالین مادرش
مادرش سبد را در کون سانزو قرمزی کرد و سانزو قرمزی به آسمان های بیکران رفت و شروع به پرواز کردن کرد
زیرا درخل آن سبد فلفل بود
تاکه اومی گفت:میخوام مادربزرگت را سکته دهم تا اون همه ارث و میراثش بیاد دستم پس تو غذای مامانبزرگت سم موش ریختم
خلاصه سانزو قرمزی به دیدار مادر بزرگش سنجو رفت و در راه گرگی به نام مایکی اومد و سانزو قرمزی رو برد پشت درختا و کردش😐
خلاصه گرگعلی به سانزو قرمزی گفت
اونطرفتر باغی در از بستنی و قرص هست برو برای ما......
که سانزو قرمزی سریع از رو مایکی رد شد و رفت قرص بکنه
مایکی گرگه هم بدو رفت و در خونه ی سنجو بزرگه رو شکوند و خودشو انداخت رو مادرسنجو
و بلی کردش
کردش کردش
کردششششششششش
+بس از ساعت ها کردن+
.........
اما روزی مادربزرگش سنجو مریز شد و مادرش تاکه اومی گفت
توله سگ پدرسگ تنه لشتو از اون ایکس باکس بکش بیرون بیا ننت سرما خورده
سانزو قرمزی با گشادی تمام خود را مثل کرم به زمین کشید تا رسید به بالین مادرش
مادرش سبد را در کون سانزو قرمزی کرد و سانزو قرمزی به آسمان های بیکران رفت و شروع به پرواز کردن کرد
زیرا درخل آن سبد فلفل بود
تاکه اومی گفت:میخوام مادربزرگت را سکته دهم تا اون همه ارث و میراثش بیاد دستم پس تو غذای مامانبزرگت سم موش ریختم
خلاصه سانزو قرمزی به دیدار مادر بزرگش سنجو رفت و در راه گرگی به نام مایکی اومد و سانزو قرمزی رو برد پشت درختا و کردش😐
خلاصه گرگعلی به سانزو قرمزی گفت
اونطرفتر باغی در از بستنی و قرص هست برو برای ما......
که سانزو قرمزی سریع از رو مایکی رد شد و رفت قرص بکنه
مایکی گرگه هم بدو رفت و در خونه ی سنجو بزرگه رو شکوند و خودشو انداخت رو مادرسنجو
و بلی کردش
کردش کردش
کردششششششششش
+بس از ساعت ها کردن+
.........
۲.۵k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.