انتخاب خواستنی پارت 23

تهیونگ بلند شد و گفت: لازم نکرده خودم باهاش میرم.


(رونا )

ای خدا یعنی چی؟
من میخواستم جیم بزنم ها مثلا یهو چرا همه ریختن سرم

(فلش بک موقع زنگ خوردن تلفن )

+ا ببخشید باید اینو جواب بدم.

بلند شدم و یکم از میز فاصله گرفتم
سِرا اونی داشت زنگ میزد

+ الو، اونی چیزی شده؟.

سِرا: او رونایا سلام، خوبی؟ ، نه چیزی نیست فقط میخواستم بپرسم کجایی.

+ آ، خونه دوستمم، چیزی شده میخوای بیام.

سِرا: نه نه، خوش بگذرون ، تو هیچوقت از خونه بیرون نمیرفتی پس حالشو ببر.

با حالت کیوتی گفتم: چشم

سِرا اونی تلفون رو قطع کرد و من همون لحظه یه فکر برای فرار از این مهمونی مسخره به ذهنم رسید

لبخندی به افکارم زدم و با یه قیافه درهم سمت بچه ها رفتم و با عجله گفتم: منو ببخشید باید سریع برم.

(پایان فلش بک )

وای خدا الا هم تهیونگ هم مینو میخوان باهام بیان
نه نمیشه من باید تنهایی از این در برم

+ نه نه، نیازی نیست، فقط سریع باید برم خونه شما نمیخواد بیاین.

= آها، خوب باشه ، مواظب خودت باش.

یس اوکی، موفق شدم
تازه داشتم تو دلم پارتی رو شروع میکردم که.....

- ولی من میام.
+چـــــــی؟.
-گفتم منم میام.
+ هه هه، تهیونگا گفتم که نیاز نیست

تمام این حرف هارو با حرص از لای دندونم
میگفتم


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها یکم دیر شد
این چند وقت شلوغ بودم ننوشتم 😅
حمایت کنید 😁

اگر تونستم بازم مینویسم امشب برای جبران آپ میکنم 😁
دیدگاه ها (۲۷)

انتخاب خواستنی پارت 24

انتخاب خواستی پارت 25

انتخاب خواستنی پارت 22

انتخاب خواستنی پارت 21

game of love and hate(part 33)

دوست پسر دمدمی مزاج

شوهر دو روزه. پارت۶۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط