پدرخوانده پارت 36
جیمین لب پرچید و با چشای گرد از کانیا پرسید "خب بعدش چی شد
کانیا اهی کشید و گفت" قبلش یه چیزی میگم فقط لطفا بهم حق بد دیدن هسوک که ناراحت و عصبانیه خیلی دردناکه اخه اون سانشاین نخنده انگار خودش نیست و طرز برخورد تهیونگ هم خوب نبود "
جیمین لباشو به هم فشرد و سری به علامت مثبت تکون داد کانیا گفت "جیمین اوپا ولی منم زیاد روی کردم نه" فلش بک☆☆☆ "این چه طرز برخورد با هسوک اوپا بود" تهیونگ شونه بالا انداخت و نگاه مسخره ای به کانیا انداخت" ببخشیدا درحال خاله بازی منو ندیده ها که بخام بهاش مهربون رفتار کنم و بگم بیا تو هم بازی" کانیا نتونست جلو خودش رو بگیره و خندید ولی بعدش جدی شد یهو عصبی شد و حرف زد " تو تو خیلی عوض شدی.. بهتره بگم عوضی شدی تهیونگ کی به تو گفت تو مکان عمومی به من دست بزنی مگه من اجازه دادم بهت" تهیونگ چشاش گرد شد و لحظه ای ناباور خندید " الان تو بخاطر هسوک داری با من ایتطوری حرف میزنی " کانیا نگاش کرد " اره دارم با تو اینطور حرف میزنم که چی فکر کردی چون ازم بزرگتری نباید به شوگر دد... چیزه به دوست پسرم گیر بدم دیگه بی اجازه بهم دس نمیزنیا فهمیدی" تهیونگ حرصی گفت " اره دیگه همه سوارم شدن تو هم روش بهت رو دادم سوارم شدی " کانیا با چشای گرد شده نگاش کرد " چی کی گفته تو همیشه سوار همه ای کی میتونه سوار تو بشه " تهیونگ داد زد "اره حق با توعه دیگه انقدر حواسمو جمع میکنم که سر انگشتمم بهت نخوره الانم وجودت مزاحمه برو بیرون نمیخام ببینمت" کانیا رفت سمتش و مثل خودش ایستاد و داد زد " اره میرم منم نمیخام ببینمت کیم تهیونگ "کانیا رفت و درو محکم کوبید تهیونگ نگاه کجی به در بسته کرد" وزه! " یهو در با لگد باز شد " وزه اون داداش نچسبته " تهیونگ یه فاک زیر لب گفت اخه چطور شنید اروم گفتم " با حرص برگه های که هسوک اورد نگاه میکرد جودی کم بود حالا هسوک ازافه شد " جین هم درو باز کرد و اومد نشست تهیونگ که دیگه قاطی کرد جوری داد زد که همه شنیدن " مگه اینجا تویلس هرکی میاد سرشو مثل گاو. میزاره میاد پایین هرکی بدون هماهنگی با منشیم وارد شد با اوردنگی از شرکت میندازمش بیرون فهمیدید " جین خنده رو مخی کرد و گفت " ها زد تو پرت "
کانیا اهی کشید و گفت" قبلش یه چیزی میگم فقط لطفا بهم حق بد دیدن هسوک که ناراحت و عصبانیه خیلی دردناکه اخه اون سانشاین نخنده انگار خودش نیست و طرز برخورد تهیونگ هم خوب نبود "
جیمین لباشو به هم فشرد و سری به علامت مثبت تکون داد کانیا گفت "جیمین اوپا ولی منم زیاد روی کردم نه" فلش بک☆☆☆ "این چه طرز برخورد با هسوک اوپا بود" تهیونگ شونه بالا انداخت و نگاه مسخره ای به کانیا انداخت" ببخشیدا درحال خاله بازی منو ندیده ها که بخام بهاش مهربون رفتار کنم و بگم بیا تو هم بازی" کانیا نتونست جلو خودش رو بگیره و خندید ولی بعدش جدی شد یهو عصبی شد و حرف زد " تو تو خیلی عوض شدی.. بهتره بگم عوضی شدی تهیونگ کی به تو گفت تو مکان عمومی به من دست بزنی مگه من اجازه دادم بهت" تهیونگ چشاش گرد شد و لحظه ای ناباور خندید " الان تو بخاطر هسوک داری با من ایتطوری حرف میزنی " کانیا نگاش کرد " اره دارم با تو اینطور حرف میزنم که چی فکر کردی چون ازم بزرگتری نباید به شوگر دد... چیزه به دوست پسرم گیر بدم دیگه بی اجازه بهم دس نمیزنیا فهمیدی" تهیونگ حرصی گفت " اره دیگه همه سوارم شدن تو هم روش بهت رو دادم سوارم شدی " کانیا با چشای گرد شده نگاش کرد " چی کی گفته تو همیشه سوار همه ای کی میتونه سوار تو بشه " تهیونگ داد زد "اره حق با توعه دیگه انقدر حواسمو جمع میکنم که سر انگشتمم بهت نخوره الانم وجودت مزاحمه برو بیرون نمیخام ببینمت" کانیا رفت سمتش و مثل خودش ایستاد و داد زد " اره میرم منم نمیخام ببینمت کیم تهیونگ "کانیا رفت و درو محکم کوبید تهیونگ نگاه کجی به در بسته کرد" وزه! " یهو در با لگد باز شد " وزه اون داداش نچسبته " تهیونگ یه فاک زیر لب گفت اخه چطور شنید اروم گفتم " با حرص برگه های که هسوک اورد نگاه میکرد جودی کم بود حالا هسوک ازافه شد " جین هم درو باز کرد و اومد نشست تهیونگ که دیگه قاطی کرد جوری داد زد که همه شنیدن " مگه اینجا تویلس هرکی میاد سرشو مثل گاو. میزاره میاد پایین هرکی بدون هماهنگی با منشیم وارد شد با اوردنگی از شرکت میندازمش بیرون فهمیدید " جین خنده رو مخی کرد و گفت " ها زد تو پرت "
۸.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.