پارتی هشت نفره p⁴
فردای اون روز شوگا و کوک پیش ا/ت خوابیده بودن. از اونجایی که ا/ت مثل همیشه صبح زود بلند میشه این سری زود تر بلند میشه ، و یه صبحانه ی قشنگ درست میکنه ☆☆
شوگا وقتی میبینه ا/ت نیست شوکه میشه از تخت میوفته پایین ...
شوگا: کوک، کوک، بلند شو ا/ت ،ا/ت...
کوک بلند میشه : ا/ت چی دردش گرفته ، زایمانش چی شده بگو
شوگا : نه بابا الان تازه دو هفته که بارداره زایمان کو، ا/ت نیس
کوک نفس عمیقی میکشه : واییی قلبم وایساد ، ریکشن رو برای کسی نیس بهتر کن ...
جیهوپ وارد آشپز خونه میشه و صبحانه رو که میبینه دهنش آب میوفته بعد یه ربع همه بیدار میشن
جین: وایییی چیکار کردی ، ولی خوب نباید انقدرا هم کار کنی خسته میشی.(به زور سعی میکنه که نفهمه بارداره)
ته : حق با جین زیاد به خودت فشار نیتر همون یه نمیرو و نون تست هم فایده داشت
همه تایید میکنن.
نامجون: حالا چرا خودت نمیخوری ؟
ا/ت : نمیدونم اصلا نمیتونم نگاهم کنم بهشون، حالت تهوع دارم اینم خیلی .
جیهوپ: ولی تو که پنکیک خیلی دوست داشتنی مخصوصا با کره و عسل
ا/ت: نمیدونم چرا الان دوس ندارم. بعد از آشپزخونه میره تو حال میشینه و تلویزیون نگاه میکنه
شوگا آروم میگه : من میدونم چرا دوس نداری ، چون حامله ها این چیزایی که دوس دارن دیگه دوس ندارن ولی اون چیزایی که دوس ندارن دوس دارن :)
ته: شوگا جان عزیزم کی شما حامله بودید . همه میخندن
کوک: حتما خیییلی عذاب کشیده که اینارو برامون آماده کرده ، چون میگه وقتی میبینمش حالت تهوع میگرم .
شوگا وقتی میبینه ا/ت نیست شوکه میشه از تخت میوفته پایین ...
شوگا: کوک، کوک، بلند شو ا/ت ،ا/ت...
کوک بلند میشه : ا/ت چی دردش گرفته ، زایمانش چی شده بگو
شوگا : نه بابا الان تازه دو هفته که بارداره زایمان کو، ا/ت نیس
کوک نفس عمیقی میکشه : واییی قلبم وایساد ، ریکشن رو برای کسی نیس بهتر کن ...
جیهوپ وارد آشپز خونه میشه و صبحانه رو که میبینه دهنش آب میوفته بعد یه ربع همه بیدار میشن
جین: وایییی چیکار کردی ، ولی خوب نباید انقدرا هم کار کنی خسته میشی.(به زور سعی میکنه که نفهمه بارداره)
ته : حق با جین زیاد به خودت فشار نیتر همون یه نمیرو و نون تست هم فایده داشت
همه تایید میکنن.
نامجون: حالا چرا خودت نمیخوری ؟
ا/ت : نمیدونم اصلا نمیتونم نگاهم کنم بهشون، حالت تهوع دارم اینم خیلی .
جیهوپ: ولی تو که پنکیک خیلی دوست داشتنی مخصوصا با کره و عسل
ا/ت: نمیدونم چرا الان دوس ندارم. بعد از آشپزخونه میره تو حال میشینه و تلویزیون نگاه میکنه
شوگا آروم میگه : من میدونم چرا دوس نداری ، چون حامله ها این چیزایی که دوس دارن دیگه دوس ندارن ولی اون چیزایی که دوس ندارن دوس دارن :)
ته: شوگا جان عزیزم کی شما حامله بودید . همه میخندن
کوک: حتما خیییلی عذاب کشیده که اینارو برامون آماده کرده ، چون میگه وقتی میبینمش حالت تهوع میگرم .
۶.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.