پارت اخر دو پارتی...جیمین
£سلام تهیونگ
~سلام جیهوپ کاری داشتی
£اره...تو شرکتی؟
~اره
£داریم وسایل تولد رو آماده میکنیم برای تولد جیمین
~اها خب؟
£جیمین زنگ زد گفت که...
~دیر میاد اره چند تا کار سنگین داره
£میتونی کاریش کنی تا ساعت هشت برسونه و بیاد خونه؟
~سعیمو میکنم
£ممنون خدافظ
~خدافظ
£انجام شد
+اخیشش خیالم راحت شد خب من برم به کارام برسم شوگا تو هم بیدار خوابالو
¢همم!؟...چیشد؟...چخبره؟
+ £... :| (درحال فشار خوردن 🙂👌🏻)
شرکت...
_تهیونگا
~چیه
_سرم خیلی شلوغه میای کمکم
~اره منم میخواستم همین کارو کنم
_عالیه
سه ساعت بعد
_تموم شد
~خوبه آماده شو بریم
_کجا...
~خونه ی کنار ساحلمون
_چرا اونجا؟
~نمیدونم ول جیهوپ گفت بریم اونجا
_باش بریم
تو خونه...
+جین کیک تزییناتشو خوب کردم
؛اره عالیه عین جیمین شد
/جین...
؛چیه
/شیر تموم شده؟
؛هرچی هس تو یخچاله
/نیست آخه...
؛کم شیرموز بخور
/الان موزمو چیکارکنم
+عه موز هس بده من کارش دارم
/هی خدا اینم از این
+نترس بعداً برات میگیریم...عااااممم جیهوپ؟
£بله...بد شد؟
؛خیلی
/اگه بلد نبودی انجام نمیدادی
+نه خوبه
؛اره برو با شیرموزت درست کن
/باز تو...
٫به جون هم نیفتید تهیونگ بهم پیام داد که پنج دقیقه دیگه میرسن
؛ / + چیییی
¢چیشده چه خبر شده...
£بلند شووو پنج دقیقه دیگه میرسن
¢شتت من برم خودمو درست کنم بیام
+منم رفتم حاضر بشم
٫من ک آماده ام جیهوپ تو برو لباساتو بپوش من انجام میدم
£باش مرسی من رفتم...کووووک!
/باش باش الان میرم...
ا/ت ویو
لباسامو پوشیدم به آینه نگاه کردم خوشگل شدم رفتم پیش اعضا و منتظر شدیم که یهو زنگ خونه اومد
+شوگا چراغا رو خاموش کن
¢مگه شبه؟
£به شوگا چیزی نگو الان از خواب شده
جیهوپ چراغ ها رو خاموش کرد
+شماره سه بپریم بیرون
¢مگه جنگه؟
+ ؛ ٫ / £ ... :|...( شوگا حالش بد...🗿✨)
جیمین ویو
تا چند دقیقه بیرون موندیم خیلی سوال تو ذهنم بود که منو در گیر کرده بود تا اینکه در باز شد...ولی چرا چراغ ها خاموش بود؟
~بریم تو...
_وایسا نکنه دزد هس تو خونه؟
~نه بابا بیا بریم شاید تو حیاطن
_باش بریم
_چقد تاریکه...
+یک...
_کسی خونه نیس...
+دو...
_درست اومدیم؟...
+سه...بلند گفتم...حالا!
؛ ٫ / + ¢ £ ~ سوپرایززززز
جیمین برگاش ریخت
تهیونگ داشت پاره میشد
با کیکی که شمعاشو جیهوپ تا جیمین وارد خونه شه روشن کرد نزدیکش شدم
+تولدت مبارک
_مرسی که به فکرم بودیم
+سریع شمع ها رو فوت کن یه آرزو کن
جیمین اومد نزدیک و شمع هارو فوت کرد و اعضا دست زدن
جین کارد آورد و جیمین کیک رو برید و کیک رو خوردیم و تا شب آهنگ گذاشتیم و رقصیدیم و کنار هم حرف زدیم...
بعد تموم شدن تولد همه رفتن خوابیدن جیمین داشت بیرون رو نگاه میکرد رفتم پیشش
+خوب بود؟
_عالی بود عشقم
اومد سمتم و لبم رو بوسید...
خوب بود؟
~سلام جیهوپ کاری داشتی
£اره...تو شرکتی؟
~اره
£داریم وسایل تولد رو آماده میکنیم برای تولد جیمین
~اها خب؟
£جیمین زنگ زد گفت که...
~دیر میاد اره چند تا کار سنگین داره
£میتونی کاریش کنی تا ساعت هشت برسونه و بیاد خونه؟
~سعیمو میکنم
£ممنون خدافظ
~خدافظ
£انجام شد
+اخیشش خیالم راحت شد خب من برم به کارام برسم شوگا تو هم بیدار خوابالو
¢همم!؟...چیشد؟...چخبره؟
+ £... :| (درحال فشار خوردن 🙂👌🏻)
شرکت...
_تهیونگا
~چیه
_سرم خیلی شلوغه میای کمکم
~اره منم میخواستم همین کارو کنم
_عالیه
سه ساعت بعد
_تموم شد
~خوبه آماده شو بریم
_کجا...
~خونه ی کنار ساحلمون
_چرا اونجا؟
~نمیدونم ول جیهوپ گفت بریم اونجا
_باش بریم
تو خونه...
+جین کیک تزییناتشو خوب کردم
؛اره عالیه عین جیمین شد
/جین...
؛چیه
/شیر تموم شده؟
؛هرچی هس تو یخچاله
/نیست آخه...
؛کم شیرموز بخور
/الان موزمو چیکارکنم
+عه موز هس بده من کارش دارم
/هی خدا اینم از این
+نترس بعداً برات میگیریم...عااااممم جیهوپ؟
£بله...بد شد؟
؛خیلی
/اگه بلد نبودی انجام نمیدادی
+نه خوبه
؛اره برو با شیرموزت درست کن
/باز تو...
٫به جون هم نیفتید تهیونگ بهم پیام داد که پنج دقیقه دیگه میرسن
؛ / + چیییی
¢چیشده چه خبر شده...
£بلند شووو پنج دقیقه دیگه میرسن
¢شتت من برم خودمو درست کنم بیام
+منم رفتم حاضر بشم
٫من ک آماده ام جیهوپ تو برو لباساتو بپوش من انجام میدم
£باش مرسی من رفتم...کووووک!
/باش باش الان میرم...
ا/ت ویو
لباسامو پوشیدم به آینه نگاه کردم خوشگل شدم رفتم پیش اعضا و منتظر شدیم که یهو زنگ خونه اومد
+شوگا چراغا رو خاموش کن
¢مگه شبه؟
£به شوگا چیزی نگو الان از خواب شده
جیهوپ چراغ ها رو خاموش کرد
+شماره سه بپریم بیرون
¢مگه جنگه؟
+ ؛ ٫ / £ ... :|...( شوگا حالش بد...🗿✨)
جیمین ویو
تا چند دقیقه بیرون موندیم خیلی سوال تو ذهنم بود که منو در گیر کرده بود تا اینکه در باز شد...ولی چرا چراغ ها خاموش بود؟
~بریم تو...
_وایسا نکنه دزد هس تو خونه؟
~نه بابا بیا بریم شاید تو حیاطن
_باش بریم
_چقد تاریکه...
+یک...
_کسی خونه نیس...
+دو...
_درست اومدیم؟...
+سه...بلند گفتم...حالا!
؛ ٫ / + ¢ £ ~ سوپرایززززز
جیمین برگاش ریخت
تهیونگ داشت پاره میشد
با کیکی که شمعاشو جیهوپ تا جیمین وارد خونه شه روشن کرد نزدیکش شدم
+تولدت مبارک
_مرسی که به فکرم بودیم
+سریع شمع ها رو فوت کن یه آرزو کن
جیمین اومد نزدیک و شمع هارو فوت کرد و اعضا دست زدن
جین کارد آورد و جیمین کیک رو برید و کیک رو خوردیم و تا شب آهنگ گذاشتیم و رقصیدیم و کنار هم حرف زدیم...
بعد تموم شدن تولد همه رفتن خوابیدن جیمین داشت بیرون رو نگاه میکرد رفتم پیشش
+خوب بود؟
_عالی بود عشقم
اومد سمتم و لبم رو بوسید...
خوب بود؟
۳۲.۳k
۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.