پارت91
#پارت91
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتم حجوم آورد که دستم و روی صورتم گذاشتم که داد زد:
-حرف بزن وگرنه یه بلایی سرت میارم فیلمشو میگیرم میریزم تو همین لپ تاپ!!
با فهمیدن منظورش آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
+من نمیدونم راجب چی حرف میزنی…
پوزخندی زد و گفت:
-عه پس خودت خواستی کوچولو
دستمو گرفت و منو به سمت اتاق کشوند و….
_ چیکارمیکنی باز روانی شدی؟؟
_ ولم کن لعنتی
_میگم ولم کن مگه کری؟
به حرفام توجهی نمیکرد و به زور منو به سمت اتاق برد
در اتاقو بست و قفلش کرد ، ترسیده نگاهی به در انداختم و گفتم:
_ چیکارمیکنی؟؟ چرا درو قفل کردی
+ حرف میزنی یا همینجا زنده زنده چالت کنم
با عجز نالیدم:
_ قسم میخورم من کاری نکردم
عصبی غرید:
+ پسچرا داشتی فضولی میکردی توش هان؟؟ حرف بزن
به تته پته افتاده بودم و نمیدونستم باید چی بهش بگم!! میدونستم اگه قانعش نکنم همینجا منو میکشه....
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتم حجوم آورد که دستم و روی صورتم گذاشتم که داد زد:
-حرف بزن وگرنه یه بلایی سرت میارم فیلمشو میگیرم میریزم تو همین لپ تاپ!!
با فهمیدن منظورش آب دهنمو قورت دادم و گفتم:
+من نمیدونم راجب چی حرف میزنی…
پوزخندی زد و گفت:
-عه پس خودت خواستی کوچولو
دستمو گرفت و منو به سمت اتاق کشوند و….
_ چیکارمیکنی باز روانی شدی؟؟
_ ولم کن لعنتی
_میگم ولم کن مگه کری؟
به حرفام توجهی نمیکرد و به زور منو به سمت اتاق برد
در اتاقو بست و قفلش کرد ، ترسیده نگاهی به در انداختم و گفتم:
_ چیکارمیکنی؟؟ چرا درو قفل کردی
+ حرف میزنی یا همینجا زنده زنده چالت کنم
با عجز نالیدم:
_ قسم میخورم من کاری نکردم
عصبی غرید:
+ پسچرا داشتی فضولی میکردی توش هان؟؟ حرف بزن
به تته پته افتاده بودم و نمیدونستم باید چی بهش بگم!! میدونستم اگه قانعش نکنم همینجا منو میکشه....
۵.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.