وقتی باهاش قهر بودی ...
شب قبل دعوای شدیدی با سونگمین کردی ...
درسته ممکن بود از هم ناراحت بشید یا چیزی بگید که به طرف مقابل بر بخوره اما ... هیچ وقت دعوایی که صداتون بالا ببرید سر هم و با هم حرف نزنید نداشتید
ساعت نه شب شده بود ... دیگه باید پیداش میشد این ساعتا .. تصمیم گرفتی بری تو اتاق و بخوابی
گوشیت و برداشتی و رو تخت دراز کشیدی
همینطور که پیغامات و چک میکردی صدای باز شدن در اومد
درجا گوشیت و انداختی رو میز کنارت و خودت و زدی به خواب
در اتاق باز شد
تکونی نخوردی که کنارت دراز کشید و شروع کرد پشت گوش دادن موهات و حرف زدن باهات : خوابی خوشگلم ؟؟ ... میدونی چقدر دلم تنگته این دو شب ؟؟ .. آخه چرا حرف نمیزنی باهام ؟؟ ... چیکار کردی باهام که آنقدر وابستت شدم دختر !! هوم ؟؟
از ور رفتن با موهات دست کشید و صورتشو نزدیکتر کرد
گونت و بوسید و در گوشت گفت : ولی من در هر صورت دوست دارم ..
باورت نمیشد .. سونگمین داشت این حرفا رو میزد ..
داشت از اتاق میرفت بیرون که نتونستی تحمل کنی از پشت پریدی رو کولش و شروع کردی به بوسیدنش
شوکه شده بود ... تعجبی هم نداشت اون با فرض اینکه خوابی باهات حرف زده بود اما تو همه اون حرفا رو شنیده بودی
بالاخره بعد چند تا بوسه پریدی پایین
_ بیدار بودی الان ؟؟
+ اوهومم
_ از کی ؟؟
+ اصلا نخوابیده بودم
_ به جرم گول زدنم ازت شکایت میکنم
+ منم به جرم دزدین قلبم ازت شکایت میکنم
لبخندی زد
_ میخوایی بریم بیرون؟؟
+ اوهوم حتماا
بغلت کرد : واووو دلم برای بوت تنگ شده بود
لبخندی زدی و متقابلاً بغلش کردی ....
درسته ممکن بود از هم ناراحت بشید یا چیزی بگید که به طرف مقابل بر بخوره اما ... هیچ وقت دعوایی که صداتون بالا ببرید سر هم و با هم حرف نزنید نداشتید
ساعت نه شب شده بود ... دیگه باید پیداش میشد این ساعتا .. تصمیم گرفتی بری تو اتاق و بخوابی
گوشیت و برداشتی و رو تخت دراز کشیدی
همینطور که پیغامات و چک میکردی صدای باز شدن در اومد
درجا گوشیت و انداختی رو میز کنارت و خودت و زدی به خواب
در اتاق باز شد
تکونی نخوردی که کنارت دراز کشید و شروع کرد پشت گوش دادن موهات و حرف زدن باهات : خوابی خوشگلم ؟؟ ... میدونی چقدر دلم تنگته این دو شب ؟؟ .. آخه چرا حرف نمیزنی باهام ؟؟ ... چیکار کردی باهام که آنقدر وابستت شدم دختر !! هوم ؟؟
از ور رفتن با موهات دست کشید و صورتشو نزدیکتر کرد
گونت و بوسید و در گوشت گفت : ولی من در هر صورت دوست دارم ..
باورت نمیشد .. سونگمین داشت این حرفا رو میزد ..
داشت از اتاق میرفت بیرون که نتونستی تحمل کنی از پشت پریدی رو کولش و شروع کردی به بوسیدنش
شوکه شده بود ... تعجبی هم نداشت اون با فرض اینکه خوابی باهات حرف زده بود اما تو همه اون حرفا رو شنیده بودی
بالاخره بعد چند تا بوسه پریدی پایین
_ بیدار بودی الان ؟؟
+ اوهومم
_ از کی ؟؟
+ اصلا نخوابیده بودم
_ به جرم گول زدنم ازت شکایت میکنم
+ منم به جرم دزدین قلبم ازت شکایت میکنم
لبخندی زد
_ میخوایی بریم بیرون؟؟
+ اوهوم حتماا
بغلت کرد : واووو دلم برای بوت تنگ شده بود
لبخندی زدی و متقابلاً بغلش کردی ....
۸.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.