پادشاه من پارت ۹

کوک ویو


متنفرم‌ازینکه کاری کنه و به من نگه برای اینکه اینکارو کرد امشب بدجور به فا..کش میدم


ا/ت ویو


پسره عنو ی گوزو ی مزاحممممم بدتر از اون پادشاه ریگو ( فاز ادمین فوش ممنوع به ا/ت جونم چون خودم زیاد فوش کشش کردم )


اهههههههه


خدمتکار. بانو

_ ها

خ. پادشاه شمارو احضار کردن

_ اوکی . رف بیرون

+ هانبوکتو درآر وگرنه بدتر از تنبیهی که در نظر گرفتم برات به فاکت میدم




( شب شده دوباره چشمک بزن ستتاااارهههه)




ا/ت ویو.

چقد بدبختم من دوباره دلم درد میکنه از ۹ شب تا ۵ صب به فاک رفتم هعییییییییییییییی
اوف‌

ساعت ۶پاشرم رفتم حموم بعد دلمو مساژ دادم و رفتم اتاقم نشستم کتاب خوندم یهو انگار میخاستم بالا بیارم رفتم رو یه سطل که کنارم بود بالا آوردم و یهو قش کردم منو بردن پیش طبیب قصر و اون گف که حاملم حالم بعد شنیدن خبر اصلا خوب نبود احساس می‌کردم دنیارو ازم گرفتن اما جای خوبش اینجا بودکه دیگه نمیتونست به فاکم بده






تیرز پارت بعد
۷ ماه دیگه ..الان باید بچش بدنیا میومد نه؟ امپراطور چه حسی داره ازینکه آنقدر تو اون سه ماه که فهمید حاملس اون رو اذیت کرده؟ چه حسی؟ ا/ت پیش کیه چن نفر دنبالشن؟ بچش بدنیا اومد؟ حالش خوبه؟




همه ی این سوالا توی گوشتون تو پارت بعد میپیچه...