پارت ۳۱

(اطلاعات ابتدا علمی و بعد تخیلیه)

صبح شده بود و همه مشغول لباس پوشیدن بودن.
تبش خوب شده بود ولی زخم صورتش هنوز یکم جا داشت.
لباس تمیزی که سایمون بهش داده بود رو پوشید و با دست موهاشو مرتب کرد. تو آینه به چسب رو زخمش نگاهی انداخت و لمسش کرد.
لعوناردو گفت: بسه دیگه خوردیش...بیا بریم امروز با استاد برنی لوگان کلاس داریم. وای..الحق که اِلف وقت شناسیه...
ایان سری تکون داد و از در خارج شدن اما جیمی بدون هیچ حرفی زودتر از بقیه رفت.
از راهرو رد شدن و به سرسرای شماره یک رسیدن . وارد شدن اما قبل از نشستن ایان نگاهش به نوا افتاد که داشت زخم صورتشو برانداز میکرد. لحظه ای هم چشمش تو چشم جنی افتاد . برگشت و پیش جیمی نشست اما با هم حرف نزدن.
استاد برنی لوگان وارد شد و گفت: اوه! چقد جوان میبینم..خب همگی خوش اومدید به کلاس گیاهان جادویی..امروز بحثمون راجب تاثیر ذرات نقره بر رشد گیاهانه...خب کسی می‌تونه بگه چطوری این کار انجام میشه؟
جنی دستشو بلند کرد و گفت: نه تنها تو جوونه زدن و رشد گیاه کمک می‌کنه بلکه فتوسنتز هم بهبود می‌بخشه از خواص ضد ویروس و ضد باکتری هم برخورداره و در تاریخ قدیم هم ازش برای کشتن گرگینه ها هم استفاده میکردن..
-و چطور این کارو میکردن؟
اینبار نوا دستشو بلند کرد و گفت: با طلسم نقره فام..این طلسم رو با پودر نقره درست میکنن و درآخر به شکل سر تیر درمیاوردن که باعث کشته شدن گرگینه ها میشد.
استاد برنی گفت: خیلی ممنون خانم فار و خانم گرنز.. کلاس سایرن ها که بودم کسی به درس توجه نمی‌کرد ولی در هر حال متشکرم..
و به ادامه ی درس پرداخت.
اون روز همینطوری گذشت و ایان و جیمی حتی یه کلمه هم با هم حرف نزدن...