Part⁶
Part⁶
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
نگاهی بهش انداختم و تکخندی زدم. سورنا با بقیه کسایی که تا حالا دیده بودم فرق میکرد. میخواستم شبیه خودم ببینمش و گاهی فکر میکردم اون ورژن دیگه ای از منه! با همون شخصیت اما هویتی متفاوت از دنیاهایی کاملا مخالف هم...
کم کم رسیدیم. ماشین که بیشتر وارد حیاط میشد حجم بیشتری از صدای موزیک روی پرده ی گوش هام مینشست. حیاط شلوغ بود و تا چشم کار میکرد پسرای لخت و دخترای پابه رهنه ی مست به چشم میخوردن که برای پسرا ناز میکردن و با قر میرقصیدن. پیاده شدیم که سورنا با داد گفت
: به مهمونی خوش اومدی
و هنری رو که از دور با بالا تنه ی لخت و دستای باز به سمتش می اومد، سریع و تند بوسید. دستای حریص پسر دو قاچ نرم پایین تنه دختر و چنگ زد چشمام و دزدیدم و گفتم
+ من همین اطرافم
سریع از اونجا دور شدم و اونارو تو خلوت عاشقانه شون تنها گذاشتم
همون طور وسط حیاط خشکم زده بود که چشمام تهیونگ و درحال عشق بازی با دخترای اطرافش پیدا کرد دختری رو پس از دیگری میبوسید و لمس میکرد!
دستش و روی بوت دختری گذاشته بود که دستاش و دور گردنش حلقه کرده و بود آویزان پسر بود. بوت هاش رو گرفت و بلندش کرد و دخترک مو خرمایی پاهاش رو دور کمر تهیونگ محکم کرد. دامن کوتاه سرخ رنگش که جذب اندام لاغرش شده بود رو بالا داد و حریصانه به بوت های سفید و خوش فرم دختر که در دید همگان بود چنگ انداخت. کالیندا با کشیدن بیلیزش حضورش و به جانب تهیونگش رسوند و همان لحظه دختر و روی زمین گذاشت و لب های خودش رو جایگزین لب های دختر مو خرمایی کرد. وسط حیاط و جلوی چشم همه سرش و توی لباس دختر کرده بود و سینه هاشو مک میزد چرا تشنه لبایی بودن که قبلاً لبای دیگه ای رو بوسیده بود؟
وقتی به سمت دختر دیگه ای میچرخید توجهش سمتم جلب شد و چشماش روم قفل شد. سریع سوی چشمام و سمت دیگه ای دادم و سرمو چرخوندم تا متوجه نگاه زوم کرده ام نش
ه.
با دو سریع سمتم اومد
_ تو اینجا چیکار میکنی
+ باعث اوقات تلخی شدم؟.. معذرت میخوام جناب دیگه تکرار نمیشه لطف کنید شما برید به کارتون برسید نمیخوام دخترارو بیشتر از این منتظر بزارید
دستم و گرفت و به جای خلوتی کشید
ادامه دارد......
جاااان چه خبره
حمایت کنید لایکا بیشتر از شیش تا بشه پارت بعدم آپ کنم
راستییی گزارش ندید وگرنه حذف میشه پارتای بعدم یه کوچولو اسماته نمیدونم چجوری بزارم ویسگون حدف نکنه ایده ای ندارید؟
علامت ها: یونا+/ تهیونگ-/ سوجین&/ جیون×/ هانول@/ سیون¢/ کیوم£
نگاهی بهش انداختم و تکخندی زدم. سورنا با بقیه کسایی که تا حالا دیده بودم فرق میکرد. میخواستم شبیه خودم ببینمش و گاهی فکر میکردم اون ورژن دیگه ای از منه! با همون شخصیت اما هویتی متفاوت از دنیاهایی کاملا مخالف هم...
کم کم رسیدیم. ماشین که بیشتر وارد حیاط میشد حجم بیشتری از صدای موزیک روی پرده ی گوش هام مینشست. حیاط شلوغ بود و تا چشم کار میکرد پسرای لخت و دخترای پابه رهنه ی مست به چشم میخوردن که برای پسرا ناز میکردن و با قر میرقصیدن. پیاده شدیم که سورنا با داد گفت
: به مهمونی خوش اومدی
و هنری رو که از دور با بالا تنه ی لخت و دستای باز به سمتش می اومد، سریع و تند بوسید. دستای حریص پسر دو قاچ نرم پایین تنه دختر و چنگ زد چشمام و دزدیدم و گفتم
+ من همین اطرافم
سریع از اونجا دور شدم و اونارو تو خلوت عاشقانه شون تنها گذاشتم
همون طور وسط حیاط خشکم زده بود که چشمام تهیونگ و درحال عشق بازی با دخترای اطرافش پیدا کرد دختری رو پس از دیگری میبوسید و لمس میکرد!
دستش و روی بوت دختری گذاشته بود که دستاش و دور گردنش حلقه کرده و بود آویزان پسر بود. بوت هاش رو گرفت و بلندش کرد و دخترک مو خرمایی پاهاش رو دور کمر تهیونگ محکم کرد. دامن کوتاه سرخ رنگش که جذب اندام لاغرش شده بود رو بالا داد و حریصانه به بوت های سفید و خوش فرم دختر که در دید همگان بود چنگ انداخت. کالیندا با کشیدن بیلیزش حضورش و به جانب تهیونگش رسوند و همان لحظه دختر و روی زمین گذاشت و لب های خودش رو جایگزین لب های دختر مو خرمایی کرد. وسط حیاط و جلوی چشم همه سرش و توی لباس دختر کرده بود و سینه هاشو مک میزد چرا تشنه لبایی بودن که قبلاً لبای دیگه ای رو بوسیده بود؟
وقتی به سمت دختر دیگه ای میچرخید توجهش سمتم جلب شد و چشماش روم قفل شد. سریع سوی چشمام و سمت دیگه ای دادم و سرمو چرخوندم تا متوجه نگاه زوم کرده ام نش
ه.
با دو سریع سمتم اومد
_ تو اینجا چیکار میکنی
+ باعث اوقات تلخی شدم؟.. معذرت میخوام جناب دیگه تکرار نمیشه لطف کنید شما برید به کارتون برسید نمیخوام دخترارو بیشتر از این منتظر بزارید
دستم و گرفت و به جای خلوتی کشید
ادامه دارد......
جاااان چه خبره
حمایت کنید لایکا بیشتر از شیش تا بشه پارت بعدم آپ کنم
راستییی گزارش ندید وگرنه حذف میشه پارتای بعدم یه کوچولو اسماته نمیدونم چجوری بزارم ویسگون حدف نکنه ایده ای ندارید؟
۵.۹k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.