I wish I never saw it. (پارت 20)
عین دستمال کاغذی مچاله شده بود کم کم اشکام در اومده بود انقدر حالم بد بود که وقتی تو مغزم میگفتم برم مسکن بردارم
دردم شدید تر میشد (کیا این دردو تجربه کردن تو کامنتا بگید)
با صدای قفل در فهمیدم جیمین اومد اشکامو پاک کردم صدام زد حتی نای حرف زدنم نداشتم بله ای گفتم که انگار از ته چاه میامد برگشت نگاهم کرد
جیمین: حالت خوبه؟ چیزی شده؟
سرمو به معنی نه تکون دادم اومد کنارم نشست با تکون خوردن کاناپه دردم بیشتر شد
ت ا: جیمین تکون نخور
جیمین خودشو کشید جلو بهم نگاه کنه بازم دردم گرفت
ت ا: ایی... جمیمین خواهش میکنم تکون نخور
جیمین: ت ا... داری روی سگمو بالا میاری بهم بگو چیشده؟
ت ا: د... دلم خیلی درد میکنه
جیمین: کوچولوم پریود شده... دلش درد میکنه
بوسه ای کنار لبم کاشت اروم دستشو گذاشت رو کمرم اروم حرکت میداد بعد چند دقیقه اروم از رو کاناپه بلند شد رفت تو اشپز خونه انقدر حالم بد بود برام مهم نبود داره چیکار میکنه
چند دقیقه بعد با یه لیوان اومد بیرون لیوان داد دستم کیسه اب گرمو گذاشت رو میز خودشم رفت بالا
بعد چند دقیقه با پتو اومد پایین کیسه اب گرم گذاشت رو کمرم پتو رو انداخت روم خیلی اروم کنارم نشست دستشو گذاشت زیر دلم ماساژ میداد دردم اروم
شده بود سرمو گذاشتم رو سینش موهامو با اون یکی دستش نوازش میکرد دردم کمشد چشمام فرو بست
سه روزی گذشته از موقعی که حالم خوب شد دیگه سمتش نمیرفتم نمیخواستم بهم دست بزنه دست خودم نبود حسم میگفت دیگه بهش نزدیک نشم انگار یادم رفت چه شکنجه ای میکرد
روز عروسی رسید موقعی فهمیدم که خواب نیست لباسو تو تنم دیدم باورم نمیشد دارم باکسی ازدواج میکنم که هیج علاقه عاطفی باهاش ندارم اون منو بزور میخواد
ولی من نه نمیدونم چرا شاید اگه جیمینو میدیدید بهم
دردم شدید تر میشد (کیا این دردو تجربه کردن تو کامنتا بگید)
با صدای قفل در فهمیدم جیمین اومد اشکامو پاک کردم صدام زد حتی نای حرف زدنم نداشتم بله ای گفتم که انگار از ته چاه میامد برگشت نگاهم کرد
جیمین: حالت خوبه؟ چیزی شده؟
سرمو به معنی نه تکون دادم اومد کنارم نشست با تکون خوردن کاناپه دردم بیشتر شد
ت ا: جیمین تکون نخور
جیمین خودشو کشید جلو بهم نگاه کنه بازم دردم گرفت
ت ا: ایی... جمیمین خواهش میکنم تکون نخور
جیمین: ت ا... داری روی سگمو بالا میاری بهم بگو چیشده؟
ت ا: د... دلم خیلی درد میکنه
جیمین: کوچولوم پریود شده... دلش درد میکنه
بوسه ای کنار لبم کاشت اروم دستشو گذاشت رو کمرم اروم حرکت میداد بعد چند دقیقه اروم از رو کاناپه بلند شد رفت تو اشپز خونه انقدر حالم بد بود برام مهم نبود داره چیکار میکنه
چند دقیقه بعد با یه لیوان اومد بیرون لیوان داد دستم کیسه اب گرمو گذاشت رو میز خودشم رفت بالا
بعد چند دقیقه با پتو اومد پایین کیسه اب گرم گذاشت رو کمرم پتو رو انداخت روم خیلی اروم کنارم نشست دستشو گذاشت زیر دلم ماساژ میداد دردم اروم
شده بود سرمو گذاشتم رو سینش موهامو با اون یکی دستش نوازش میکرد دردم کمشد چشمام فرو بست
سه روزی گذشته از موقعی که حالم خوب شد دیگه سمتش نمیرفتم نمیخواستم بهم دست بزنه دست خودم نبود حسم میگفت دیگه بهش نزدیک نشم انگار یادم رفت چه شکنجه ای میکرد
روز عروسی رسید موقعی فهمیدم که خواب نیست لباسو تو تنم دیدم باورم نمیشد دارم باکسی ازدواج میکنم که هیج علاقه عاطفی باهاش ندارم اون منو بزور میخواد
ولی من نه نمیدونم چرا شاید اگه جیمینو میدیدید بهم
۱۲۹.۹k
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.