'شوالیه'
'شوالیه'
"part 35"
_______________________
بکهیون:نگران نباش کوچولو دندونای توهم یه روزی رشد میکنه
_من کوچولو نیستم و لزومی نمیبینم که دندونام رشد کنه.
_اه بس کن دیگه توام.قبولش کن که خوناشامی.خوناشام بودن .
اونقدرام بدنیس
_وحشتناکه.همه چی مثل یه فیلم ترسناک 5بعدیه.
_چی؟؟؟؟این کلمات عجیب و غریبو از کجا میاری؟
_هه حتی یه بچه نوزاد هم سینما 5بعدی رو میشناسه.
_این هذیونارو برای خودت نگه دار.اوه جونگکوک تو خواب اسمه
یه نفربه اسم زویی رو صدامیزدی اون کیه.
_همیشه انقد پرحرف و فضولی؟
_اوهوم.
_حالا خوبه اول به زور جواب منو میدادی.
_خب اوایل ازت خوشم نمیومد
_من نه اون اوایل و نه حالا ازت خوشم نمیومد.
_الزم نکرده مخفیش کنی خوب میتونم بفهمم از اینکه حداقل یکی
اینجاست و میتونی باهاش حرف بزنی خیلیم خوشحالی و ازمن
بدت نمیاد
بادهن باز فقط نگاش کردم.از کجا فهمید؟سعی کردم فضولی نکنم
تا بهش ثابت بشه حرفش درسته.میذارمش پای یه حدس دقیق.
من:اصلنم اینطورنیس
_باشه تصورکن باور کردم
سنگینی نگاه شخصی رو روی خودم حس کردم.تهیونگ باچشمای
سرخش بهم خیره شده بود.
من:اون...اون چرا اینجوری نگام میکنه؟
_نمیدونم.حتی نمیتونم بفهمم به چی داره فکر میکنه.
باتعجب برگشتم طرفش:چی گفتی؟مگه تو میتونی ذهن بخونی؟
_عاااااااا....اوم....خب نمیخاستم بفهمی ولی آره.فقط میتونم.
بفهمم طرف درحاله حاضربه چی داره فکرمیکنه هنوز نتونستم به
طور کامل به ذهن نفوذ کنم و خاطراتو بفهمم.البته همین ذهن خوندن هم انرژی میگیره وسعی میکنم ازش استفاده نکنم چون
خون کافی ندارم.
_پس چرا ذهن منو خوندی؟
_محض کنجکاوی.
باقیافه ی پوکری نگاش کردم:بگو محض فضولی.
_فرقی نداره
_حالا میتونی بفهمی اون به چی داره فکر میکنه؟
_تهیونگ یه خوناشام قویه.نیروی هیچ کدوم از ما روش اثر نداره.
_پس واسه همینه تا الان دووم آورده.اون چرا چشماش قرمزه؟
_تشنس.به خون نیاز داره.این خونی که روزانه بهمون میدن براش
کافی نیست
_نکنه میخاد منو بخوره اینجوری نگام میکنه؟
_بهت که گفتم هیچ خوناشامی خون هم نوع خودشو نمیخوره.
_پس چشه؟
_برو از خودش بپرس.
_____________________
🌑
"part 35"
_______________________
بکهیون:نگران نباش کوچولو دندونای توهم یه روزی رشد میکنه
_من کوچولو نیستم و لزومی نمیبینم که دندونام رشد کنه.
_اه بس کن دیگه توام.قبولش کن که خوناشامی.خوناشام بودن .
اونقدرام بدنیس
_وحشتناکه.همه چی مثل یه فیلم ترسناک 5بعدیه.
_چی؟؟؟؟این کلمات عجیب و غریبو از کجا میاری؟
_هه حتی یه بچه نوزاد هم سینما 5بعدی رو میشناسه.
_این هذیونارو برای خودت نگه دار.اوه جونگکوک تو خواب اسمه
یه نفربه اسم زویی رو صدامیزدی اون کیه.
_همیشه انقد پرحرف و فضولی؟
_اوهوم.
_حالا خوبه اول به زور جواب منو میدادی.
_خب اوایل ازت خوشم نمیومد
_من نه اون اوایل و نه حالا ازت خوشم نمیومد.
_الزم نکرده مخفیش کنی خوب میتونم بفهمم از اینکه حداقل یکی
اینجاست و میتونی باهاش حرف بزنی خیلیم خوشحالی و ازمن
بدت نمیاد
بادهن باز فقط نگاش کردم.از کجا فهمید؟سعی کردم فضولی نکنم
تا بهش ثابت بشه حرفش درسته.میذارمش پای یه حدس دقیق.
من:اصلنم اینطورنیس
_باشه تصورکن باور کردم
سنگینی نگاه شخصی رو روی خودم حس کردم.تهیونگ باچشمای
سرخش بهم خیره شده بود.
من:اون...اون چرا اینجوری نگام میکنه؟
_نمیدونم.حتی نمیتونم بفهمم به چی داره فکر میکنه.
باتعجب برگشتم طرفش:چی گفتی؟مگه تو میتونی ذهن بخونی؟
_عاااااااا....اوم....خب نمیخاستم بفهمی ولی آره.فقط میتونم.
بفهمم طرف درحاله حاضربه چی داره فکرمیکنه هنوز نتونستم به
طور کامل به ذهن نفوذ کنم و خاطراتو بفهمم.البته همین ذهن خوندن هم انرژی میگیره وسعی میکنم ازش استفاده نکنم چون
خون کافی ندارم.
_پس چرا ذهن منو خوندی؟
_محض کنجکاوی.
باقیافه ی پوکری نگاش کردم:بگو محض فضولی.
_فرقی نداره
_حالا میتونی بفهمی اون به چی داره فکر میکنه؟
_تهیونگ یه خوناشام قویه.نیروی هیچ کدوم از ما روش اثر نداره.
_پس واسه همینه تا الان دووم آورده.اون چرا چشماش قرمزه؟
_تشنس.به خون نیاز داره.این خونی که روزانه بهمون میدن براش
کافی نیست
_نکنه میخاد منو بخوره اینجوری نگام میکنه؟
_بهت که گفتم هیچ خوناشامی خون هم نوع خودشو نمیخوره.
_پس چشه؟
_برو از خودش بپرس.
_____________________
🌑
۱.۸k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.