فیک تقاص پارت ۷۴
گفتم ببینم تو الان داری واسه من جاسوسی میکنی ؟
جین هو کلافه گفت نه من فقط میخوام کاری کنم که زودتر همه چی تموم بشه
گفتم ولی بعضی وقتا جنون باعث مرگ میشه !
جین هو گفت پس نمیر
گفتم این خیلی مسخره ست
جین هو گفت الان یونگی میاد بهت میگه فرار کنی این برنامه هایی ام که واست چید یه جور صحنه سازی برای اینه که نشون بده مثلا مردی البته به دست هیونگ شیک ..... وقتی که خبر مردنت اومد تو پرواز میکنی و مستقیم میری امریکا .... ولیییییی جنون نکن
باید حرفاش رو تجزیه تحلیل میکردم شاید خیلی شوکه شده بودم ولی بازم نباید واسه فهمیدنش عجله کنم باید اروم پیش برم که کسی هم متوجه این موضوع نشه
اعصابم به خاطر جیمین شدیدا خط خطی بود
ولی باید میفهمیدم جیمین کیه !
یونگی و هوسوک اومدن پایین بالاخره
جین هو از رو مبل بلند شد و با مکث رفت طبقه ی بالا
یونگی و هوسوک نشستن رو به روم
یونگی با مکث گفت ببین تهیونگ این هیونگ شیک اسکل چون واسه ش دیگه کار نمیکنی عین ادم و یه جورایی واسش لو رفتی میخواد تو رو بکشه و میدونم که خودتم این موضوع رو فهمیدی ...
گفتم خب !
یونگی با مکث ادامه داد و گفت من یه نقشه برای اینکه جلوه بدم که مردی کشیدم و تقریبا همین الان داره عملی میشه .. تو باید سریع کره رو ترک کنی و بری امریکا یه خونه تو تگزاس واست جور کردیم
سریع گفتم چرا برم تگزاس ؟ مگه خودم تو لس انجلس خونه ندارم ؟!
یونگی گفت چرا ولی اون امن نیس هیونگ شیک میدونه اونجا خونه داری
گفتم ولی خبر نداره تو لاس وگاس هم خونه دارم پس میرم لاس وگاس
دروغ چرا لجم گرفته بود میخواستم یونگی رو بازی بدم و میزان طاقتش رو بسنجم و ببینم چقد از حرفای جین هو حقیقت داره
وقتی که یونگی سر موضوعی با کسی بحث میکنه و بعدش یکی هی باهاش لجبازی میکنه سریع از کوره در میره و عصبی میشه و الان اگه حرفای جین هو درست باشه یونگی هم باید این کارو بکنه
یونگی خیلی سریع گفت نه ! فک نکن هیونگ شیک کاراتو زیر نظر نداره
گفتم و فک نکن منم بی عرضه م و از پس خودم بر نمیام
یهو یونگی عصبی شد و با داد گفت بهت گفتم میری تگزاس و تو هم باید قبول کنی !
خب .... پس حرفای جین هو درست بود
ولی چرا ؟
گفتم چرا باید به حرفت گوش کنم ؟
یونگی گفت چون به فکر خودتم همه مون میدونیم که اینطوری بیشتر در امانی
گفتم منظورت از همه کیه ؟
یونگی گفت من جین هو هوسوک حتی جیمین و جونگ کوک
با تیکه گفتم عووووو جالب شد نمیدونستم با جیمین و جونگ کوک در ارتباط هستید ... من اصلا خبر ندارم جیمین کجاس !
یونگی گفت تهیونگ !
گفتم هوم مگه دارم دروغ میگم ؟
یونگی گفت منظورت چیه ؟
گفتم هیچی فقط میخوام بدونم چرا امینت من برای شماها مهمه به خصوص واسه جیمین .... اخه منو جیمین همیشه با هم دعوا داشتیم با اینکه تو یه خونه زندگی میکردیم ولی جیمین با من کنار نمیومد چرا الان باید مردن یا زنده بودنم واسش مهم بشه ؟
یونگی با مکث گفت شما از بچگی با هم بزرگ شدید
گفتم درسته ولی هیچ رابطه ی مثبتی نداشتیم
یونگی گفت نخواستی مثبت بودنش رو ببینی
گفتم شاید نخواسته نشون بده !
یونگی با حرص گفت بسه !
با کنایه گفتم چرا سعی داری طرف جیمین رو بگیری ؟
یونگی گفت چطور یهویی از جیمین متنفر شدی ؟ همه مون میدونیم وقتی شایعه مردن جیمین بهت رسیده بود داغون شده بودی !
گفتم شاید فقط مردنش واسم مهمه ...
یونگی گفت اینطوری نبودی تهیونگ
گفتم دقیقا مثل جیمین .... فقط من بُعد دیگم رو بهتون نشون دادم و اون این کارو نکرده !
هوسوک با تاسف و ناراحتی سرش و نشون داد و این جواب قطعی برای رسیدن به جوابم بود
حقیقت داشت
جیمین برادرم بود ...
جین هو کلافه گفت نه من فقط میخوام کاری کنم که زودتر همه چی تموم بشه
گفتم ولی بعضی وقتا جنون باعث مرگ میشه !
جین هو گفت پس نمیر
گفتم این خیلی مسخره ست
جین هو گفت الان یونگی میاد بهت میگه فرار کنی این برنامه هایی ام که واست چید یه جور صحنه سازی برای اینه که نشون بده مثلا مردی البته به دست هیونگ شیک ..... وقتی که خبر مردنت اومد تو پرواز میکنی و مستقیم میری امریکا .... ولیییییی جنون نکن
باید حرفاش رو تجزیه تحلیل میکردم شاید خیلی شوکه شده بودم ولی بازم نباید واسه فهمیدنش عجله کنم باید اروم پیش برم که کسی هم متوجه این موضوع نشه
اعصابم به خاطر جیمین شدیدا خط خطی بود
ولی باید میفهمیدم جیمین کیه !
یونگی و هوسوک اومدن پایین بالاخره
جین هو از رو مبل بلند شد و با مکث رفت طبقه ی بالا
یونگی و هوسوک نشستن رو به روم
یونگی با مکث گفت ببین تهیونگ این هیونگ شیک اسکل چون واسه ش دیگه کار نمیکنی عین ادم و یه جورایی واسش لو رفتی میخواد تو رو بکشه و میدونم که خودتم این موضوع رو فهمیدی ...
گفتم خب !
یونگی با مکث ادامه داد و گفت من یه نقشه برای اینکه جلوه بدم که مردی کشیدم و تقریبا همین الان داره عملی میشه .. تو باید سریع کره رو ترک کنی و بری امریکا یه خونه تو تگزاس واست جور کردیم
سریع گفتم چرا برم تگزاس ؟ مگه خودم تو لس انجلس خونه ندارم ؟!
یونگی گفت چرا ولی اون امن نیس هیونگ شیک میدونه اونجا خونه داری
گفتم ولی خبر نداره تو لاس وگاس هم خونه دارم پس میرم لاس وگاس
دروغ چرا لجم گرفته بود میخواستم یونگی رو بازی بدم و میزان طاقتش رو بسنجم و ببینم چقد از حرفای جین هو حقیقت داره
وقتی که یونگی سر موضوعی با کسی بحث میکنه و بعدش یکی هی باهاش لجبازی میکنه سریع از کوره در میره و عصبی میشه و الان اگه حرفای جین هو درست باشه یونگی هم باید این کارو بکنه
یونگی خیلی سریع گفت نه ! فک نکن هیونگ شیک کاراتو زیر نظر نداره
گفتم و فک نکن منم بی عرضه م و از پس خودم بر نمیام
یهو یونگی عصبی شد و با داد گفت بهت گفتم میری تگزاس و تو هم باید قبول کنی !
خب .... پس حرفای جین هو درست بود
ولی چرا ؟
گفتم چرا باید به حرفت گوش کنم ؟
یونگی گفت چون به فکر خودتم همه مون میدونیم که اینطوری بیشتر در امانی
گفتم منظورت از همه کیه ؟
یونگی گفت من جین هو هوسوک حتی جیمین و جونگ کوک
با تیکه گفتم عووووو جالب شد نمیدونستم با جیمین و جونگ کوک در ارتباط هستید ... من اصلا خبر ندارم جیمین کجاس !
یونگی گفت تهیونگ !
گفتم هوم مگه دارم دروغ میگم ؟
یونگی گفت منظورت چیه ؟
گفتم هیچی فقط میخوام بدونم چرا امینت من برای شماها مهمه به خصوص واسه جیمین .... اخه منو جیمین همیشه با هم دعوا داشتیم با اینکه تو یه خونه زندگی میکردیم ولی جیمین با من کنار نمیومد چرا الان باید مردن یا زنده بودنم واسش مهم بشه ؟
یونگی با مکث گفت شما از بچگی با هم بزرگ شدید
گفتم درسته ولی هیچ رابطه ی مثبتی نداشتیم
یونگی گفت نخواستی مثبت بودنش رو ببینی
گفتم شاید نخواسته نشون بده !
یونگی با حرص گفت بسه !
با کنایه گفتم چرا سعی داری طرف جیمین رو بگیری ؟
یونگی گفت چطور یهویی از جیمین متنفر شدی ؟ همه مون میدونیم وقتی شایعه مردن جیمین بهت رسیده بود داغون شده بودی !
گفتم شاید فقط مردنش واسم مهمه ...
یونگی گفت اینطوری نبودی تهیونگ
گفتم دقیقا مثل جیمین .... فقط من بُعد دیگم رو بهتون نشون دادم و اون این کارو نکرده !
هوسوک با تاسف و ناراحتی سرش و نشون داد و این جواب قطعی برای رسیدن به جوابم بود
حقیقت داشت
جیمین برادرم بود ...
۴۹.۱k
۲۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.