عشق مافیای(p19)
رسیدیم از میاشین پیاده شدیم ک یونا گف
یونا:ا.ت تو برو سفارش بده منم میرم یکم خوراکی واسه آخر شب بگیرم
ا.ت:اوکی
رفتم داخله مغازه ک با ی چیز عجیب مواجه شدم
اون
اون کوک بود
چقدر شکسته شده بود
کوک ویو
بعد از رفتن ا.ت خیلی شکسته شدم
وقتی ا.ت رفت شماره ی ناشناس رو چک کردن و دیدم لین شماره ی سویونگه
واقعا حالم بد شده بود
دیگه خودم نبودم
هرشب مست میگردم و ب عکس ا.ت زل میزدم
دلم براش تنگ شده بود
بعد مدت ها میخواستم برم شیرموز بخورم
داخله مغازه بودم و داشتم سفارش میدادم
ک یهو دیدم ا.ت وارد مغازه شد
توی چشای هم زل زده بودیم و خب راستش اپلاسیون شدیم
ا.ت ویو
اشک تو چشمام جمع شده بود
چقدر لاغر شده بود
به خودم اومدم اشکانی پاک کردم
بدون اهمیت بهش رفتم و سفارش دادم
فروشنده:سفارشتون تا ۱۰ دقیقه ی دیگه آماده میشه
ا.ت:ممنون
رفتم بیرون و منتظر یونا موندم
بعد چند دقیقه اومد
ا.ت:یونا
یونا:بله
ا.ت:اون اینجاست
یونا:چی؟
ا.ت:اون اینجاست،کوک اینجاست
یونا:چییییی
ا.ت:صداتو ببر احمق همه دارن نگاهمون میکنن
یونا:باشه ولی کوک کجاست الان
ا.ت:داخله
یونا:ولی الان اومد بیرون
برگشتم نگاه کردم دیدم داره میاد سمتمون
کوک:ا.ت باید باهم صحبت کنیم
ا.ت:من شمارو میشناسم؟
کوک:ات مسخره بازی در نیار
یونا:من شمارو تنها میزارم
با این حرف یونا آستین لباس یونا رو گرفتم
و بهش چشم غره رفتم
اومد در گوشم گفت
یونا:ا.ت الان بهترین موقعس ک باهاش حرف بزنی و ببینی با سویونگه یا ن
با این حرفش آستینشو ول کردم واون رفتم
ا.ت:بفرمایید آقای محترم
کوک:ا.ت بیا برگردیم پیش هم
ا.ت:یادت نیست ک باهام چیکار کردی؟چجوری بم سیلی زدی و بهم گفتی هرزه؟چجوری پرتم کردی بیرون؟
کوک:معذرت نمیخوام
ا.ت:بعضی از چیزا با معذرت خواهی درست نمیشه
مثله این میمونه ک ب شوخی بزنی پلی طرفو قطع کتی بعد بگی معذرت میخوام این ی شوخی بود
کوک:.......
ا.ت:خدافظ
کوک:.....خواهش میکنم
دلم ب حالش سوخت ولی باید دردی ک من کشیدم تجربه کنه
رفتم سفارشارو تحویل گرفتم و رفتم توی ماشین کنار یونا
تا نشستم تو ماشین دیدم دوتا پلاستیک پزرگ خوراکی تو ماشین
ا.ت:یاخداههههههه
یونا:چتهههه
ا.ت:چخبرهههه
یونا:خب باید بخوری هم خودت جون بگیری هم بچه
پوست استخون شدی
راست میگفت خیلی لاغر شدم
بعد اینکه نوشیدنی هامونو خوردیم رفتیم خونه
ا.ت:بیا فیلم ببینیم
یونا:اوکی
(بچه ها میخوام شخصیت جدیدی اضافه کنم اگه گفتید کیه؟
درسته پارک جیمیییننن
جیمین شیییی)
فیلم ترسناک انتخاب کردم
بعد دیدم یونا با دوتا سینی پر از خوراکی اومد
ا.ت:اخجوننننن
یونا:بادمجونننن
ا.ت:استغforالله
یدونه از سینی گزارش ب من داریدونه دیگه هم برا خودش گذاشت رو پاش
داشتیم میدیدیم ک یهو جامپ اسکر شد
یهو یونا پرید و سینی از رو پاش افتاد
یونا:جیغغغغغغغ
ا.ت:یاع یاع یاع یاع یاع(خنده شیشه پاک کنی جین)
یونا:مرضضضضض بخاط رتو از رو پام افتاااادددد
ا.ت:باشه بیا بعد جمعش میکنیم بانا از سینی من بخوریم
یونا:عه چه دوست دانا ومهربانی
ا.ت:خامه مالی نکن
یونا:عیششش
فیلم تموم شد و گند کاری یونا رو جمع کردیم
یونا:حیف اینهمه خوراکی نازنین
ا.ت:تقصیر خودت بود
یونا:ن اینطوری نمیشه
رفت ی گلدون پر خاک اورد
بعد ی چاله وسطش درست کرد
بعد خوراکی هارو ریخت وسطش
روی چاله رو بست
یونا: مرحوم ها
پاستیل
پفک
چیپس
بستنی
آبنبات چوبی
گه ن چیز عه شکلات
کیک(سلام دوستان عزیز حالتون چطوره دارم کیک میخورم هاااوووممم)
چوب شور
مراسم خاکسپاری فردا ساعت نه صبح در حیاط خانه برگزار میشود
فردا ساعت نه صبح
مراسم خاکسپاری تموم شد
یونا:خب سروران عزیزی ک در مراسم خاکسپاری یاری دادند بار دیگر تسلیت عرض میکنم
یونا:ا.ت تو برو سفارش بده منم میرم یکم خوراکی واسه آخر شب بگیرم
ا.ت:اوکی
رفتم داخله مغازه ک با ی چیز عجیب مواجه شدم
اون
اون کوک بود
چقدر شکسته شده بود
کوک ویو
بعد از رفتن ا.ت خیلی شکسته شدم
وقتی ا.ت رفت شماره ی ناشناس رو چک کردن و دیدم لین شماره ی سویونگه
واقعا حالم بد شده بود
دیگه خودم نبودم
هرشب مست میگردم و ب عکس ا.ت زل میزدم
دلم براش تنگ شده بود
بعد مدت ها میخواستم برم شیرموز بخورم
داخله مغازه بودم و داشتم سفارش میدادم
ک یهو دیدم ا.ت وارد مغازه شد
توی چشای هم زل زده بودیم و خب راستش اپلاسیون شدیم
ا.ت ویو
اشک تو چشمام جمع شده بود
چقدر لاغر شده بود
به خودم اومدم اشکانی پاک کردم
بدون اهمیت بهش رفتم و سفارش دادم
فروشنده:سفارشتون تا ۱۰ دقیقه ی دیگه آماده میشه
ا.ت:ممنون
رفتم بیرون و منتظر یونا موندم
بعد چند دقیقه اومد
ا.ت:یونا
یونا:بله
ا.ت:اون اینجاست
یونا:چی؟
ا.ت:اون اینجاست،کوک اینجاست
یونا:چییییی
ا.ت:صداتو ببر احمق همه دارن نگاهمون میکنن
یونا:باشه ولی کوک کجاست الان
ا.ت:داخله
یونا:ولی الان اومد بیرون
برگشتم نگاه کردم دیدم داره میاد سمتمون
کوک:ا.ت باید باهم صحبت کنیم
ا.ت:من شمارو میشناسم؟
کوک:ات مسخره بازی در نیار
یونا:من شمارو تنها میزارم
با این حرف یونا آستین لباس یونا رو گرفتم
و بهش چشم غره رفتم
اومد در گوشم گفت
یونا:ا.ت الان بهترین موقعس ک باهاش حرف بزنی و ببینی با سویونگه یا ن
با این حرفش آستینشو ول کردم واون رفتم
ا.ت:بفرمایید آقای محترم
کوک:ا.ت بیا برگردیم پیش هم
ا.ت:یادت نیست ک باهام چیکار کردی؟چجوری بم سیلی زدی و بهم گفتی هرزه؟چجوری پرتم کردی بیرون؟
کوک:معذرت نمیخوام
ا.ت:بعضی از چیزا با معذرت خواهی درست نمیشه
مثله این میمونه ک ب شوخی بزنی پلی طرفو قطع کتی بعد بگی معذرت میخوام این ی شوخی بود
کوک:.......
ا.ت:خدافظ
کوک:.....خواهش میکنم
دلم ب حالش سوخت ولی باید دردی ک من کشیدم تجربه کنه
رفتم سفارشارو تحویل گرفتم و رفتم توی ماشین کنار یونا
تا نشستم تو ماشین دیدم دوتا پلاستیک پزرگ خوراکی تو ماشین
ا.ت:یاخداههههههه
یونا:چتهههه
ا.ت:چخبرهههه
یونا:خب باید بخوری هم خودت جون بگیری هم بچه
پوست استخون شدی
راست میگفت خیلی لاغر شدم
بعد اینکه نوشیدنی هامونو خوردیم رفتیم خونه
ا.ت:بیا فیلم ببینیم
یونا:اوکی
(بچه ها میخوام شخصیت جدیدی اضافه کنم اگه گفتید کیه؟
درسته پارک جیمیییننن
جیمین شیییی)
فیلم ترسناک انتخاب کردم
بعد دیدم یونا با دوتا سینی پر از خوراکی اومد
ا.ت:اخجوننننن
یونا:بادمجونننن
ا.ت:استغforالله
یدونه از سینی گزارش ب من داریدونه دیگه هم برا خودش گذاشت رو پاش
داشتیم میدیدیم ک یهو جامپ اسکر شد
یهو یونا پرید و سینی از رو پاش افتاد
یونا:جیغغغغغغغ
ا.ت:یاع یاع یاع یاع یاع(خنده شیشه پاک کنی جین)
یونا:مرضضضضض بخاط رتو از رو پام افتاااادددد
ا.ت:باشه بیا بعد جمعش میکنیم بانا از سینی من بخوریم
یونا:عه چه دوست دانا ومهربانی
ا.ت:خامه مالی نکن
یونا:عیششش
فیلم تموم شد و گند کاری یونا رو جمع کردیم
یونا:حیف اینهمه خوراکی نازنین
ا.ت:تقصیر خودت بود
یونا:ن اینطوری نمیشه
رفت ی گلدون پر خاک اورد
بعد ی چاله وسطش درست کرد
بعد خوراکی هارو ریخت وسطش
روی چاله رو بست
یونا: مرحوم ها
پاستیل
پفک
چیپس
بستنی
آبنبات چوبی
گه ن چیز عه شکلات
کیک(سلام دوستان عزیز حالتون چطوره دارم کیک میخورم هاااوووممم)
چوب شور
مراسم خاکسپاری فردا ساعت نه صبح در حیاط خانه برگزار میشود
فردا ساعت نه صبح
مراسم خاکسپاری تموم شد
یونا:خب سروران عزیزی ک در مراسم خاکسپاری یاری دادند بار دیگر تسلیت عرض میکنم
۹.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.