خدمتكار (پارت 1)
سلام اسم من پارك ا.ت هست پدرم و مادر در يك تصادف مردن و من با مادربزرگم زندگى مى كنم براى اينكه خرج خودم و مادربزرگم رو داشته باشم كار مى كنم و در خانه اى خدمتكار هستم خانم اون خونه اسم كيم يجى عه و اقاى اون خونه هم اسمش كيم تهيونگ خانم يجى با من خيلى بد رفتار مى كنه و هر وقت من خونه رو مرتب مى كنم اون مياد و كثيف مى كنه خيلى از دستش خسته شدم ولى كارى نمى تونم بكنم اما تنها كارى كه مى تونم بكنم اينه كه دنبال يك جاى ديگه براى كار كردن باشم و دارم همين كار رو هم مى كنم
ا.ت ويو:
امروز صبح پاشدم و ميز صبحانه رو جيدم وقتى كارم تموم شد يجى و تهيونگ اومدن پايين
ا.ت +. تهيونگ - يجى "
+سلام(تعظيم كردن)
-سلام
"……..
-يجى سلام كن روزت رو خراب نكن
"ايششششش سلام خوب شد؟(با كمى داد)
به نظر ميومد تهيونگ يجى رو بيشتر دوست داره اين به من مربوط نمى شد ولى نمى تونستم جلوى فكر هاى خودمو بگيرم(توى فكرش)
يجى و تهيونگ صبحونشون رو خوردن تهيونگ رفت سر كار ولى يجى امروز نرفت و گفت ميمونه خونه خيلى رو عصابه
ا.ت ويو:
امروز صبح پاشدم و ميز صبحانه رو جيدم وقتى كارم تموم شد يجى و تهيونگ اومدن پايين
ا.ت +. تهيونگ - يجى "
+سلام(تعظيم كردن)
-سلام
"……..
-يجى سلام كن روزت رو خراب نكن
"ايششششش سلام خوب شد؟(با كمى داد)
به نظر ميومد تهيونگ يجى رو بيشتر دوست داره اين به من مربوط نمى شد ولى نمى تونستم جلوى فكر هاى خودمو بگيرم(توى فكرش)
يجى و تهيونگ صبحونشون رو خوردن تهيونگ رفت سر كار ولى يجى امروز نرفت و گفت ميمونه خونه خيلى رو عصابه
۳.۲k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.